Part 20

2.6K 487 285
                                    

آب دهنشو با ترس قورت داد و به چشم هاش نگاه کرد

+ داری اولین بوسه پروانه هامم ازشون میگیری

کاملا انتظار داشت تهیونگ موهاشو بکشه و سرشو بزنه به لبه تخت و خب با بیرون اومدن این حرف از بین لباش باعث شد فقط لبخند بزرگی بزنه.
دستای تهیونگ و که بدون هیچ حرکتی داخل موهاش بودن و پایین آورد و خمیازه خسته ای کشید خودشو بالاتر کشید و بعد گذاشتن سرش کنار تهیونگ روی بالشت از ضربه ای که به بازوش زد بلند خندید

+ هی پاشو برو خونه خودت

چشم هاشو بست و هیس آرومی گفت

_ هیس دارم میخوابم

بعد چند ضربه آروم دیگه ای که از تهیونگ نصیبش شد با حس منظم بودن نفس هاش لای پلکاشو باز کرد به صورتش که نزدیک خودش غرق خواب بود نگاه کرد.

نفس لرزونی کشید با سر انگشتش تار مویی که روی پیشونیش بود کنار زد و دستشو زیر سر خودش گذاشت و دوباره به اجزای صورتش نگاه کرد

_ ولی قرار نبود من انقدر دوست داشته باشم

لبخند کوچیکی با گفتن حرفش زد و بعد چند دقیقه کم کم خوابش برد


.
.
.



دستشو روی سر میچل کشید که با زده شدن پنجه گربه روی دستش اخماشو توی هم کشید و از جاش بلند شد

_ میخواستم بهت غذا بدم میچل

به سمت ظرف غذای گربه ها رفت که با پیچیده شدن و مالیده شدن میچل و شارلوت دور پاش خنده ارومی کرد و ظرف هارو پر کرد.

غذا رو جلوی سه تا گربه گذاشت و بعد کشیدن دستی به سر شارلوت از جاش بلند شد

+ میشه برام قهوه درست کنی؟

آهی کشید و سرشو به عقب هل داد

_ تهیونگ من یک ساعته که میخوام برم و هر بار یه کاری بهم میگی

+ انگار ازش خواستم بره از آفریقا برام قهوه بیاره.. اون فقط یه قهوه فوریه اصلا لازم نیست برام قهوه بیاری تو برو به کارای مهمت برس

با شنیدن غرغراش رو به سقف پلکی زد و ماگ تهیونگ و برداشت بعد درست کردن قهوه اش به دستش داد

_ اگه نمیخوای برم فقط بگو

+ دیونه شدی؟ چرا باید بخوام اینجا بمونی

خنده آرومی به صورت تهیونگ که هول شده بود کرد و از جاش بلند شد

_ من دارم میر..

+ وایستاا منو ببر به کارگاهم

تک خنده آرومی کرد

_ته..

+ نمیخواد اصلا خودم با همین پای دردناکم تنهایی از پله ها میرم پایین و..

قدمی به جلو برداشت و بعد حلقه کردن دستش دور شونه اش بلندش کرد

A F R O D I T  [KookV] Where stories live. Discover now