Part 35

2K 337 200
                                    

اون ساختمون ، با اون لوسترای بزرگ ، سقف نقاشی شده و تک تک مجسمه ها و ستون های مرمرش یا حتی موزائیک هایی که راهروها با هنر تمام ازشون پوشیده شده بودن باعث میشد فکر کنه میتونه باهاش حال تهیونگ رو بهتر کنه پس برای اجرای باله معروفی که اونشب توی سالن  Opera garnier اجرا میشد بلیط گرفته بود.

با تمام چرب زبونی ها و کار هایی که بلد بود بعد چند ساعت تونسته بود تهیونگو راضی کنه تا لباس رسمی بپوشه و همراهش بیاد.

البته که تهیونگ اول دقیق نمیدونست که قراره کجا برن ولی حالا روی صندلی ردیف چهارم نشسته بود و با چشم هایی که برق میزد به اجرای فوق العاده باله نگاه میکرد.

نفس راحتی از دیدن برق توی چشم های تهیونگ کشید و به این فکر کرد که اون پول زیادی که برای اون صندلی ها که حتی vip هم نبودن هیچ ارزشی در برابر چشم هاش نداشت.

درحالی که به اجرای اون گروه باله با لباس های مخصوص سفید نگاه میکرد دست تهیونگ و بین دستش گرفت و کمی بالا آورد تا پشت دستشو ببوسه.

با صدای آرومی نزدیک گوشش زمزمه کرد

_ دفعه بعدی که اومدیم برای دیدن اجرا بهت قول میدم که روی جایگاه vip باشی

منتظر به تهیونگ که بعد چند لحظه چشم از اجرا گرفت و بهش داد نگاه کرد

+ برای من هیچ فرقی نداره که اینجا بشینم یا روی جایگاه vip تنها چیزی که نیاز دارم اینه که بتونیم از این کابوسی که توش داریم غرق میشیم نجات پیدا کنیم کو .. اونموقع باهات روی جدول کنار خیابون میشینم و از صدای ویالون و رقص نوپای چندتا باله کارم خوشحال میشم

سرشو بهش نزدیک کرد و روی موهاشو آروم بوسید

_ باشه پس دفعه بعدی قرارمون جای جدول توی خیابو..

فشار تهیونگ روی رونش باعث شد خنده ریزی بکنه و نگاهشو دوباره به اجرا بده

+ اگه یکم دیگه حرف بزنی و نزاری که اجرارو ببینم زنگ میزنم به پلیس تا بیاد و دستگیرت کنه خرگوش پر حرف

حتی نمیتونست بگه که چقدر از طرز حرف زدن تهیونگ که شبیه قبل این ماجرا ها بود خوشحال شده بود پس چشم هاش برقی زد و پشت دستشو دوباره بوسید

_ به چه جرمی قراره بگیرنم؟

+ حواس پرتی برای جمعیت

_ ولی من دوست پسرتم

+ خدایا کوو بزار اجرارو ببینم الان صدای خانومی که کنارم نشسته در میاد

سرشو با لبخند تکونی داد و در حالی که با انگشت شستش پشت دستشو نوازش میکرد و محو اجرای هماهنگ و زیبای باله شد.

.
.
.


دست تهیونگ و گرفت و وارد خیابون شلوغی شد که مردمش روی صندلی بیرون کافه ها نشسته بودن و خیلی ها مست بودن

A F R O D I T  [KookV] Where stories live. Discover now