Part 18

2.4K 461 358
                                    

+درد میکنه؟

لبخند محوی زد و دستشو بلند کردو روی دست تهیونگ که روی صورتش بود گذاشت
..
تهیونگ باهاش مهربون شده بود؟

باید میرفت و تمام شمع های دنیارو توی کلیسا روشن میکرد و از مسیح تشکر میکرد

_ نه تا وقتی که دستت داره نوازشش میکنه

با دیدن چشم های بسته تهیونگ تکخنده آرومی کرد و بدون برداشتن دست تهیونگ از روی صورتش چشم هاشو بست و خوابید.

با حس کوفتگی شدید بدنش چشم هاشو باز کرد و خمیازه ای کشید و به تهیونگ که دستاشو توی سینش جمع کرده بود و توی خواب عمیقی بود نگاه کرد.

گردنشو کمی تکون داد و خمیازه دیگه ای کشید با دیدن ساعت و فهمیدن اینکه تقریبا 2 ساعت بود که خوابیده بود از ماشین پیدا شد ، با خوردن هوای سرد صبح زود خوابش تقریبا پرید و شروع کرد به کش و قوس دادن خودش ،  بعد چند قدم راه رفتن دوباره برگشت و سوار ماشین شد.

صندلیش و به حالت اول تکون داد و بعد  اینکه تهیونگ و چک کرد تا مطمئن بشه درست خوابیده ماشین و روشن کرد و راه افتاد .. باید هرچه زودتر به دگو می رسیدن و بعد برمیگشتن.

گشتن توی خیابون ها و جاده با یه ماشین دزدی که حتی پلاکش عوض نشده بود دردسر خالص بود.

با حس تکون خوردن تهیونگ نیم نگاهی بهش کرد و  از دیدنش  که توی خواب لگدی زد و جا به جا شد خنده ارومی کرد و تمام سعیشو کرد تا از دیدن بینی و صورت با نمکش توی خواب دلش ضعف نره والا تضمین نمیکرد که سالم به دگو برسن.

.
.

بعد رسیدن به دگو دستی به گردنش کشید و پنجره
اشو پایین داد و نفس عمیقی کشید توی یکی از
خیابون ها نگه داشت و به سمت تهیونگ که هنوز غرق خواب بود برگشت گوشه لبشو گاز گرفت و انگشت اشاره اشو جلو برد و به آرومی روی بینی بانمکش کشید و از ذوق خنده تقریبا بلندی کرد  دستشو برداشت و ضربه کوچیکی به نوک بینیش زد

_ وقتشه بیدار شی تهیونگ

تهیونگ واقعا خواب سنگینی داشت که حتی یه بارم توی این مدت بیدار نشده بود .. ضربه دیگه ای به بینیش با ملایمت زد و دستشو به بازوش کشید

_ بیدارشو تهیونگ وگرنه برمیگردم سئول

چشم های باز شده تهیونگ نشون میداد کاملا بیدار شده

+ برای کسی که یه ماشین و دزدیده خیلی پررویی جئون

_ هیی انقدر..

+ خیلی خب راه بیوفت بهت میگم از کدوم طرف باید بری

لبشو آروم خیس کرد و با گوش دادن به آدرسی که تهیونگ میداد جلوی یک خونه با در آبی ایستاد ، دستشو روی فرمون گذاشت و به سمت تهیونگ که با ذوق داشت از ماشین پیاده میشد برگشت

A F R O D I T  [KookV] Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz