همراه کریس با قدمهای آروم و مطمئن به سمت اتاق جلسه قدم برمیداشت.وقتی به اتاق رسیدند، چند لحظه پشت در مکث کرد و سرش رو به سمت کریس چرخوند.
اون لحظه که نگاهاشون توی هم گره خورد، نگرانی که داخل نگاهِ کریس که برخلاف لبخند گرم روی لبهاش، موج میزد رو دید.... دلش میخواست اونهم بهش لبخند بزنه تا بیشتر از این نگرانش نباشه اما هرکاری کرد نتونست و فقط نگاهی خسته جواب نگاهِ نگران کریس بود.
سرش رو برگردوند و با حالت صورتی که حالا جدی شده بود، در رو باز کرد و وارد اتاق جلسه شد.
محکم،جدی و با وقار... درست مثل همیشه... درست مثل یک رئیس....
با وارد شدنش همه به احترامش بلند شدند.
درسته...اون هنوزم رئیس اوه بود... هرچقدرم پشتش شایعه درست میکردند و از کم کاریش توی ریاست حرف میزدند، بازم به احترامش بلند میشدند و سرخم میکردند... درست همونطور که جونگین گفته بود، احترام گذاشتن به رئیس اوه دلیل خاصی بجز محترم بودن خودش نداشت... و اون همیشه بابت این موضوع خوشحال بود... چون این نشون میداد تمام تلاشهاش برای یه آدم خوب بودن اونقدرام بی فایده نبوده... حداقلش این بود که توی آشفته ترین وضع هم کسی بخودش اجازه نمیداد بهش احترام نذاره.
بمحض نشستن روی صندلی راس میز جلسه، بقیه هم بعد از اون سرجای خودشون قرار گرفتند.
نگاه کلی به تک تک اعضای جمع انداخت و سعی کرد مثل همیشه نگاهش پر از اقتدار باشه.
بلاخره بعد از چند ثانیه یکی از اعضای جلسه با اشاره بقیه شروع به صحبت کرد.
_اگر اجازه بدید، من جلسه رو شروع کنم؟!
با اشاره یکی از اعضای هئیت مدیره اون شخص جلسه رو شروع کرد.
اون شخص از اتفاقات اخیری که داخل شرکت رخ داده بود، صحبت میکرد و سهون با دقت گوش میداد.تمام مدت با همون حالت محکم و جدی به صندلی تکیه زده بود و درحالی که با روان نویسش بازی میکرد، منتظر پایان این نمایش بود.
میخواست ببینه آخر این مقدمه چینی ها به کجا میرسه.... همه چی جالب و برعلیه اون بود.با شنیدن آخرین جمله پورخند محوی روی لبهاش نشست.
_با توجه به این توضیحاتی که دادم نتیجه میگیریم که مدیریت شرکت از دست رئیس اوه خارج شده...بخاطر همین...
قبل از تموم شدن جمله اش کریس با لحن جدی، گفت: چقدر زود و غیرعادلانه نتیجه گیری کردید...!
یکی از اعضای هئیت مدیره که بعد از سهون تقریباً بیشترین سهام رو داشت، جوابش رو داد: غیرعادلانه نیست آقای وو... همه چیز واضح و مشخصه... داخل شرکت دزدی شده و مقصر این اتفاق رئیس اوه هستند چون ایشون حواسشون سرجاش نبوده تا ببینه چه گزارشی رو داره امضا میکنه...!
YOU ARE READING
Your Shiny Eyes
Romanceاسم:چشمان درخشان تو کاپل:سکای، کریسیول ژانر:رمنس، انگست، ددی کینک، اسمات نویسنده:هیلدا چنل: AmorFiction خلاصه: اوه سهون 32ساله رئیس یه شرکت بزرگ هر روز که به شرکت میاد با یه پسر17ساله کیوت که اصرار داره بهش علاقمنده مواجه میشه که ازش میخواد باهم ی...