"کنترل امگا"

1.8K 276 58
                                    

"یاااا نخیر جونگ کوک...من اون بافت لنتی رو نمیپوشم!"

جیمین درحالی که خودشو رو تخت عقب میکشید ؛ غر زد و سعی کرد با دستاش جلوی حمله احتمالی کوک بگیره ، ولی محض رضای خدا کوک مثل گرگی که اماده شکاره ، لبه تخت خم شد بود و منتظر یه فرصت مناسب برای شکار جیمین بود.

کوک بافت داخل دستشو ، با حرکات اروم روی تخت انداخت. با سرعت زیادی خودشو سمت جیمین کشید و مچ دست هاشو گیر انداخت.

جیمین در حالی که داشت غر غر میکرد ، مدام سعی میکرد با تکون دادن مچ دستش خودشو ازاد کنه ، ولی کوک با لبخند به تلاش های بی نتیجه امگا رو به روش خیره شده بود.

جیمین وقتی حس کرد کار بیشتری ازش برنمیاد ، لب هاشو اویزون کرد و به صورت کوک نگاه کرد ، موهای مشکی رنگش داشتن براش دلبری میکردن ، فاصله کمی که بینشون بود به جیمین اجازه میداد تمام اجزای صورت الفا رو به راحتی ببینه.

"من...نمیخوام بپوشمش کوک..."

"این انتخاب تو نیست جیمینی."

صدای عمیق کوک ، تمام سلول های بدن جیمین تحت کنترل گرفتن ، اینکه امگا زیرش بجز وول خوردن کار دیگه ای ازش برنمیاد دلشو گرم میکرد.

"جیمینی کیوتم."

بازهم همون صدا ، جیمین حسش میکرد ، نیاز زیادش به لمس بدن الفاش رو حس میکرد و سعی میکرد باتمام قدرتی که داره نادیده اش بگیره.

کوک با حس رایحه قوی امگا ، با کنجکاوی بهش نگاه کرد ، نمیدونست حدسش درسته یا نه ولی بوی فوق العاده جیمین بهش یاداوری میکرد ، شاید امگای زیرش تو دوران هیتشه.

"کو...کوک...من.."

کوک با صدای عمیقش درست زیر گوش جیمین خندید و بینیشو طبق عادتی که داشت روی گردنش کشید ، جیمین الان از هروقت دیگه ای خوش مزه تر به نظرمیرسید و رایحه شیرینش داشت بینی کوک نوازش میکرد.

شدت رایحه جیمین با برخورد بدن الفا به شکمش بیشتر شد ، طوری که با شک کمی خودشو بالا کشید و باز هم تقلاهاش برای فرار شروع کرد.

کوک زبونشو درست روی گوش جیمین کشید ، حس زبون گرم الفا وصدای لیسیدن گوشش باعث شد زیر بدن کوک لرز خفیفی بگیره.

"میدونی چیه جیمیینی؟"

کوک همونطور که با سرگرمی میپرسید ، بافت روی تخت با دست ازادش زمین انداخت و لب هاشو لیسید.

"بوسیدن بدن گرمت الان از پوشوندن اون بافت مسخره بهت لذت بخش تره."

کوک شروع کردن به بوسیدن و گاهی لیس زدن گردن خوش تراش جیمین و جیمین هم با لذت بهش اجازه میداد تا کارشو ادامه بده.

هدف از اون قایم موشک بازی اول صبح ، هرگز یه سکس صبحگاهی هات نبود اما انگار بدن جیمین تصمیم داشت بازی رو سرگرم کننده تر نگه داره.

The ALPHADonde viven las historias. Descúbrelo ahora