اتاق سفید.
جیمین تو اتاق سفیدی بود که به یاد نداشت قبلا دیده باشتش ، تنهای تنها.درهایی وجود داشتن ، که اونو به اتاق های سفید دیگه ای راهنمایی میکردن.
اهسته وارد سالن بعد شد ، نمیدونست چرا اما احساس امنیت میکرد.
میتونست تصاویری رو قاب شده روی دیوار ببینه ، که میدونست عکس های خودش هستن ، دستشو روشون کشید ، به نظر میرسید هر تصویر با ریزه کاری تمام کشیده شده.
جیمین ذوق زده ، توی سالن های سفید رنگ دوید ، زیبا و کمرنگ ، جیمین حتی درست نمیدونست کجاست.
تصاویری که ارزو میکرد واقعی باشن ، روی دیوار ها جا خوش کرده بودن و حس خوبی بهش میدادن. تو یکی از عکسا سانگهون و لیسا براش تولد گرفته بودن ، اون عکس بیشتر از همه دوست داشت.
اهسته خندید و روی زمین نشست ، اون تصویر زیبا و رنگارنگ به نظر میرسید ، جیمین حس میکرد اون لحظه واقعیه ، حتی با اینکه میدونست خواهر و برادرش هرگز براش تولد نگرفتن.
"عایششش....دلم کیک تولد میخواد..."
جیمین همونطور که به کیک توت فرنگی نگاه میکرد ، اب دهنشو قورت داد ، دلش مزه شیرین اون کیک میخواست ، اگر میتونست حتما الان از کوک میخواست براش کیک بخره.
کوک....
افکار جیمین لحظه ای گنگ شدن ، جونگ کوک...چرا انقدر اسم اشنایی بود؟...
"جونگ...کوک...دیگه کیه..."
جیمین با حس انرژی عجیبی از پشت سرش ، سرشو برگردوند ، چهره خودش در حالی که داشت کسی رو میبوسید ، پسری با موهای مشکی ، جیمین از اون موها خوشش اومد.
"تو دیگه...کی هستی..."
همونطور که دستشو جلو میبرد ، با خودش زمزمه کرد ، دستشو روی تار های موی روی قاب کشید ، قصد داشت موهای اون مرد کنار بزنه ، حتی با اینکه میدونست یه نقاشیه.
افکارش گنگ تر شد ، رنگ سفید اتاق ، به نظرش به اندازه اول تمیز نمیومد ، گیج شده بود.
الان دیگه کیک توت فرنگی نمیخواست ، فقط جونگ کوک میخواست ، حتی با اینکه درست یادش نبود اون کیه ، چش شده بود؟
"ایگووووو جیمینییی ، چقدر اتاق تو کیوته ، معمولا همچین اتاق های ساده ای نمیبینم ، دلت و رویاهات خیلی ساده و قشنگن"
صدایی زنانه ، نظر جیمین جلب کرد ، دختری باموهای کوتاه ، درحالی که جلوی تابلو ها ایستاده بود حرف میزد ، تن صدایی عجیب ، اونو یاد....یاد خواهش مینداخت...
"لیسا..."
دختر برگشت و نگاهشو به صورت جیمین داد ، دفتر تو دستشو جابه جا کرد ، لبخند کشیده ای زد.
KAMU SEDANG MEMBACA
The ALPHA
Manusia Serigalaیه داستان اروم از یه امگای شیرین. داستانی که نشون میده ، باید انتظار هر چیزی رو داشت. با داستان همراه بشید تا چالش های اون امگا رو ببینید.🌱🌙