15

1.7K 309 26
                                    

_مطمئن شو که شاهزاده غذاشونو کامل میخورن.... ایشون دچار سوء تغذیه هستن...

خدمتکاری که سینی غذا رو بهم میداد گفت و من سر تکون دادم.

شاهزاده جونگکوک سوء تغذیه داشت؟

غذای امروز ماهی بود با یه عالمه مخلفات و برنج....

اونو تا محل اقامت شاهزاده بردم و از پله ها بالا رفتم.

نگهبانا در رو باز کردن و من با تعظیم کوتاهی وارد اتاق شدم.

_روز بخیر...

آروم گفتم و اون نگاهشو به سینی غذا داد.

_اون چیه؟

پرسید و من غذا رو جلوش گذاشتم.

_ماهی...با برنج... و...

داشتم میگفتم که دیدم اخم کرد.

_من نمیتونم ماهی بخورم...مخصوصا با برنج....

گفت و سینی رو به سمت من هل داد.

_ولی قربان.... شما باید غذا بخورید.... ماهی برای سلامتیتون لازمه....

_ولی من نمیتونم تحملش کنم... برو بهشون بگو یه غذای دیگه درست کنن...

_اخه...

گفتم و اون با اخم بهم خیره شد.

نفسمو بیرون دادم و سینی رو برداشتم.

_اگه میخواید پادشاه سالم و قوی ای باشین و سال های زیادی حکومت کنین باید تغذیه ی مناسبی هم داشته باشین.... همین تغذیه س که تفاوت عمر برای شیاطین و هایبرد ها ایجاد میکنه....

توضیح دادم و بعد تعظیم کردم.

_میدونم.... ولی وقتی بعد از خوردن یه غذا اونو بالا میارم، فایده ی خوردنش چیه؟

با بی حوصلگی گفت و من سر تکون دادم و از اتاقش بیرون رفتم.

به آشپزخونه برگشتم و همه با دیدن من که سینی پر تو دستم بود تعجب کردن.

_مگه نگفتم مطمئن شو غذاشونو میخورن؟

با عصبانیت گفت و من سینی رو همونجا گذاشتم.

_ایشون نمیتونن ماهی بخورن....اصرار کردم ولی تاثیر نداشت.... مثل اینکه با بدنشون سازگاری نداره... گفتن یه غذای دیگه براشون آماده کنید...

توضیح دادم و اون نفسشو با صدا بیرون داد و سینی رو برداشت.

_شاهزاده هم عادت های غذایی عجیبی دارن...

با حرص گفت و شروع به آماده کردن مواد برای درست کردن یه غذای دیگه شد.

راستش منم وقتی برای اولین بار توی این قصر ماهی خوردم حالم بد شد.... برنج رو هم نمیتونستم زیاد تحمل کنم.... عجیبه که شاهزاده هم تو این زمینه مثل منه...

༺𝑾𝒉𝒐 𝑻𝒉𝒆 𝑯𝒆𝒍𝒍 𝑨𝒎 𝑰༻Where stories live. Discover now