Jin's POV:
جن قد بلند که لباس سیاه پوشیده بود، تاج بزرگ رو برداشت و اونو روی سر شاهزاده نامجون قرار داد.
همه جا سکوت بود و نفس همه حبس شده بود... مخصوصا من... هیچوقت انتظار نداشتم همچین روزی رو ببینم...
الان اون دیگه شاهزاده نامجون نیست... امپراطور نامجونه...
صدای دست زدن بلند شد و شاهزاده به سمت درباری ها و تمام افراد حاضر در سالن برگشت.
_از امروز... من امپراطور این کشور... کیم نامجون... سوگند یاد میکنم که تمام تلاشم را برای بهبود وضعیت کشور... و امنیت اون بگذارم... و دست دشمنان پلید رو از اینجا دور بسازم... با قوانینی که به اجرا میذارم به زندگیتون آسودگی میبخشم... و قسم میخورم تا پای جان به کشورم خدمت کنم!
در حالی که دست راستش رو روی قلبش گذاشته بود با صدای بلند و محکمی گفت و همه برای بار دوم دست زدن.
نمیدونم چرا گریه م گرفته بود... این همون شاهزاده نامجونیه که یواشکی از قصر فرار میکرد تا بتونه بیرون از قصر رو ببینه... همونی که یواشکی از دور بهش خیره میشدم تا کارهاشو ببینم... چقد بزرگ و قدرتمند شده...
اشکمو پاک کردم و حس کردم دستی روی شونه م قرار گرفت.
_اینکه احساساتی بشید چیز عجیبی نیست...تو این دوران عادیه.
پرستاری که همراهم بود بهم گفت و من سر تکون دادم.
از روی صحنه پایین اومد و نگاهش رو به من داد و من آب دهنم رو قورت دادم.
_امروز اتفاق جالبی قراره بیوفته... علاوه بر تاجگذاری من، روز تاجگذاری ملکه هم هست... و ما توی یه روز به مقاممون منصوب میشیم... ملکه ی کشور اجنه... دومین مقام مهم کشور... من اون رو به کیم سوکجین میدم... کسی که موجب ایستادن من در اینجا شده... کسی که نقش مفیدی برای کشور داشته... کسی که جلوی آشوب و جنگ رو در کشور گرفته... اون یه الفه... یه امگا... ولی مهم اینه که لیاقتش رو داره... جین... ازت میخوام بیای اینجا....
شاهزاده... یعنی امپراطور نامجون گفت و من به جایی که اشاره میکرد رفتم... خیلی آروم و با قدم های که میلرزیدن.
_تو از امروز مقام بالایی رو داری جین... از پسش بر میای... میخوام جلوی مردم سوگند یاد کنی که تمام وظایفت رو به خوبی انجام میدی.
اون گفت و من به سمت بقیه برگشتم.
_من کیم سوکجین هستم.... یه امگا... کسی که مایه ی ننگ پدرش بود... به این قصر اومدم تا حداقل وصیت نامه ی پدرم رو اجرا کنم... هیچوقت انتظار نداشتم یه روزی اینجا قرار بگیرم... این برام غیر قابل باوره... من نمیتونم مثل یک جن آسیب ناپذیر و قوی باشم... به هر حال ضعیفم... ولی تمام تلاشم رو میکنم... این رو به همه قول میدم... چه کسانی که با حضور من در این جایگاه انگیزه گرفتن... و فهمیدن پس یه امگا هم میتونه جایگاه مهم داشته باشه... و چه کسانی که مخالف حضور من در اینجان و به نظرشون شایستگی این کار رو ندارم...
YOU ARE READING
༺𝑾𝒉𝒐 𝑻𝒉𝒆 𝑯𝒆𝒍𝒍 𝑨𝒎 𝑰༻
Werewolf𝑱𝒊𝒎𝒊𝒏 من یه هایبرد امگام که طبق قانون باید به محض اینکه هیجده سالم شد منو از خانوادم جدا کنند و واسه بردگی ببرن حالا هر نوعش ...میتونم خدمتکار باشم یا شایدم یه برده ی جنسی ! اما چی میشه اگه خوش شانس باشم و پام به قصر شیاطین باز بشه و بشم خدم...