قسمتِ سوم => گذری به گذشته.
به عشق در نگاهِ اول اعتقاد دارید؟
اگه آره، باید بگم این چیزی بود که برای لری اتفاق افتاد، اونم وقتی دوتا بچه دبیرستانی با تیپهای خز و خیلی بودن و تنها دغدغهشون پیچوندن کلاسهاشون و گردش رفتن با دوستاشون بود.
اولین باری که هری، لویی رو دید وقتی بود که مثانهش داشت میترکید و با دور زدن کلاسش خودشو به دستشویی رسوند تا خلاص شه که خب در حین خلاص شدن یهو چشمش به یه پسر موفندقی خوشگل افتاد که کنارش ایستاده و داشت میشاشید.
خب عزیزان
اون نگاهِ هری به نیم رخِ کیوت اون پسر باعث شد تا اونم صورتش رو بچرخونه و بهش نگاه کنه و با چی روبرو شد؟ یه پسرِ جذاب با موهای فرفری، لبی که گاز گرفته و چال کوچیکی که تو لپش شکل گرفته بود پس همونجا بود که یه چیزی تو وجودش تکون خورد.دیکش!
اهم، فکر کنم اشتباهی رخ داده ولی از پشت صحنه اشاره میکنن همه چی درسته، هرچند انتظار داشتم اول قلبشون تکون بخوره ولی خب خودتون میدونید دیک و قلب رابطهی نزدیکی به هم دارن.
خلاصه اون روز وقتی بقیه ریختن تو دستشویی مدرسه و عن بازی در آوردن همه چی تموم شد ولی برای بار دوم وقتی هری و دیوید تو تریای مدرسه داشتن غذا میخوردن بازم چشم پسر به لویی افتاد و تو دلش غوغا به پا شد.
بله، لویی داشت انگشت هاشو لیس میزد و با چشمهای درشتش به اطراف نگاه میکرد که بازم چشمش به اون پسره ی خوشتیپ افتاد.
_ اون کیه؟
این چیزی بود که هر دو همزمان از دوستهاشون -یعنی استیو و دیوید- که کنارشون نشسته بودن، پرسیدن و جواب های متفاوتی دریافت کردن مثلا دیوید گفت _ یکی از دوستهای استیو که دیروز به اینجا منتقل شد، میگن تو مدرسه ی قبلی خیلی شر سوزونده!
و استیو هم وقتی نگاه لویی رو دنبال کرد و به دیوید رسید لب زد _ کراشم!
لویی هم چشم چرخوند + اون نه، اون یکی..
_ کدوم یکی لویی؟ منکه علم غیب ندارم بفهمم
استیو با غرغر جواب داد و قبل از اینکه بازم بخواد دهن لویی رو صاف کنه با تاب دادن چشمهاش تو حدقه، تصحیح کرد + اون پسره که کنار کراشت نشسته، چشمهای سبزی داره، موهاش فرفریه، دو دکمهی اولش بازه، دستمال گردنش آبیه، چندتا انگشتر انداخته، خیلی خوش قیافهست و...
_ سلام!
همونطور که لویی داشت مشخصات هری رو برای استیو که با دهن پر و حیرت بهش چشم دوخته شرح میداد، اون پسر مو فرفری مرموز هم با طی کردن مسافت نه چندان کوتاهی که بینشون بود خودشو به میزشون رسوند و جلوی پسرا متوقف شد.
YOU ARE READING
Fuck You | L.S
Fanfiction~ هری استایلز یه مرد ایدهآل و جنتلمنه که همراه نامزدش به مهمونی عروسیِ یکی از بهترین دوست های دوران دبیرستانش میره و چی میشه اگه اونجا اکسش رو هم ببینه که دعوت شده؟ ~ ~ لویی تاملینسون، پسری که صورت زیبا و رمانتیک بودنش زبانزد خاص و عام شده فقط یه...