|Chapter 14|

394 97 197
                                    

قسمتِ چهاردهم => فاک به کارما.

فرار کن! این جمله بدجوری حاکم ذهنش شده بود، جوری که هیچ چیزی نمی‌شنید و هیچی هم نمی‌دید بلکه فقط تبدیل شده بود به دوتا پای دونده که داشت مسیر رو طی می‌کرد.

استپ!

خیله خب بهتره از این بُعدِ جدیِ داستان بیاییم بیرون دوستان، اوه. اونجا رو ببینید! یه زن فربه و داغون درحالی که رو پیشونیش قرمز شده با ملاقه و دامنی که تو هوا می‌رقصه درحال فحش دادنه -از پشت صحنه اشاره می‌کنن اینجاش نیاز به سانسور داره چون دامن اون خانومه رفته بالا و اون لباس زیر ندارههههه! نهههه.. ببخشید ولی این صحنه ای نیست که بخوام ببینم پس بهتره تصویر رو بچرخونیم و بریم جلوتر، اوه.

اون رو می‌بینید؟

اون لوییه که با پاهای دو متر باز، موهای بهم ریخته که تو هوا پخش شدن و قیافه‌ی قرمز و مچاله شده درحال دویدنه! خب این که هیچی، چند قدم جلوترش این هریه که باد داره صورتش رو تکون میده و با صدای کلفتی مثل حلزونِ درحال زایمان داره میگه که..

_ فا........ک..........یو!  

اوه، مثل اینکه بچه دلش پره پس بهتره صحنه رو از حالت اسمولوشن در بیاریم و ببینیم چی می‌شه.

هری با سرعت باورنکردنی ای درحالی گریز بود، شاخه ها رو کنار می‌زد، از روی سنگ ها می‌پرید و حتی به رودی که جلوی راهش قرار گرفت فاک نشون داد، خودشو توش انداخت و داد زد.

_ عجله کن بلوبری!

و اما لویی دیگه داشت خسته می‌شد. اون کلی راه رو از خونه ی عتیقه ی اون زنه تا اینور دنیا دویده بود ولی اون خوک هنوزم بی‌خیالشون نمی‌شد و داشت دنبالشون می‌کرد، آخه چرا؟؟! خب داداش شاید چون زدید شوهرش رو کور کردید ای بابا.

خلاصه اینکه پسر دیگه نمی‌تونست به این موقعیت ادامه بده پس همین‌که خودشو تو رود انداخت اجازه نداد هری حرکتی کنه و بخواد جلو بره بلکه یقش رو تو مشت گرفت و متوقفش کرد.

مرد درحال نفس زدن بود. جریان آب تا بالای رون هاشون اومده بود و فاصله ی زیادی با اون سمتِ جنگل نداشتن و حالا لویی با گرفتن یقش می‌خواست چیکار کنه؟ خب حدس زدنش سخت نبود، نه برای هری که نصف عشق بازی‌هاشون همیشه توی حموم و استخر و جکوزی اتفاق می‌افتاد پس قبل از اینکه لو بخواد حرفی بزنه کمرش رو گرفت و لب هاشونو به هم متصل کرد.

خب چه انتظاری از هری استایلز میره وقتی لویی با یقه ی نسبتا باز، موهای نم دار و چشم های متلمس آبیش یقش رو گرفته و داره بهش نگاه می‌کنه؟ یه بوسه که دیگه چیزی نبود!

یه بوسه ی پرحرارت و لویی که بعد از اینکه هری شروع به مکیدن لب‌هاش کرد و در آخر لب پایینش رو گاز گرفت، با ناله ی خفه ای به موهاش چنگ زد و همراهیش کرد.

Fuck You | L.SWhere stories live. Discover now