آب دهنش رو با ترس قورت داد. اخمی روی پیشونیش نقش بست و صورتش رو به سمت پسر چرخوند:
_ولم کن!
جونگکوک که هر لحظه بیشتر از قبل از تخس و حاضر جواب بودن پسر خوشش میاومد، لبخند خبیثی زد و حلقه دستهاش رو دور کمر پسر تنگ تر کرد. بدنش رو جوری تنظیم کرد که باسن گرد پسر دقیقا روی عضوش قرار بگیره. فشاری بهش وارد کرد و با لحن اغواگرانهای کنار لاله گوشش زمزمه کرد:
_باور کنم که اینو نمیخوای؟لبش رو گاز گرفت تا صدایی ازش خارج نشه، سرش رو پایین انداخت که نگاهش به بازوهای ورزیده و دست تتو شدهی پسر که درست روی شکمش قرار داشت قفل شد! با توجه به ذهن مریضی که داشت، نمیتونست درست فکر کنه و تصور اون انگشتهای تتو شده توی بدنش باعث میشد...
نه نه! اون اومده بود که روی پسر رو کم کنه نه اینکه خودش رو بهش ببازه... اما...
_اگه واقعا جوابم برات اهمیت داره، آره پس اون خیار پلاسیدهت رو... آه...
نتونست صدای لرزون خودش رو کنترل کنه و با فشار بعدی و لیس نامحسوسی که جونگکوک روی لاله گوشش زد، بدنش شل شد و آه آرومی از بین لبهاش خارج شد.
جونگکوک نیشخند ترسناکی زد و جواب داد:
_یکم دیگه به حرفا و تخس بازیات ادامه بده و اونوقت کاری میکنم که تا صبح فقط اسممو جیغ بزنی!بدنش گُر گرفته بود و بیشتر از اون نمیتونست اون آغوش تنگ و نفسهای گرمی که به پشت گردنش برخورد میکردن رو نادیده بگیره. میخواست! میتونست قسم بخوره که از لحظهای که پسر رو دیده خودش رو بارها زیرش تصور کرده، اما بقیه کسایی که اونجا بودن چی؟
لبش رو گزید. طبق معمول زبونش زودتر از مغزش به کار افتاد و کلمات همینطوری از دهنش بیرون ریختن:
_نکنه از اون مریضایی که دوست داری وقتی بعد از عمری یکی گیرت اومده، همه تلاشای نافرجامتو واسه فرو کردن اون دیک کوچولو و مسخرهت توی سوراخ رو ببینن؟
جونگکوک تک خنده ای کرد. این پسر براش خیلی جالب بود. منظور پسر رو به خوبی متوجه شده بود چون، تهیونگ حتی بلد نبود درست و حسابی ترسش رو نشون بده و یا حتی سوالی بپرسه!
اما الان نه، الان وقتش نبود.
طی یک حرکت از پسر فاصله گرفت پوزخند غرور آمیزی زد و همزمان که به گونههای رنگ گرفته و خواستنی پسر نگاه میکرد با تمسخر گفت:
_خیلی داری دم از دیکم میزنی، میدونم چقدر مشتاق دیدنشی ولی اونی که دنبالشی فقط واسه پسرای مطیعی که میدونن چطور از کلمات استفاده کنن، بیدار میشه.روش رو برگردوند و با خنده اضافه کرد:
_پس اگر میخواییش یاد بگیر به جای هارت و پورت کردن چطور ازم خواهش کنی. الآن هم بدو برو خونهتون، آفرین پسر خوب.فکش رو قفل کرد و زبونش رو توی گونهش فشرد. باورش نمیشد هیچ جوابی نداره که به پسر بده. خودش رو بابت اینکه مشتاق جلوه کرده لعنت فرستاد و با حرص دستکش توی دستش رو روی تشک کف رینگ پرت کرد و با قدمهای بلندی از روی رینگ پایین پرید و به سمت خروجی رفت.

YOU ARE READING
𝗛𝗼𝘁 𝗕𝗼𝘅𝗲𝗿: 𝗝𝗲𝗼𝗻ᵃᵘ
רומנטיקה𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘝 𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦: 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘊𝘰𝘮𝘦𝘥𝘺, 𝘚𝘱𝘰𝘳𝘵𝘺, 𝘈𝘯𝘨𝘴𝘵, 𝘚𝘮𝘶𝘵 از - حرفهای گندهتر از دهنت میزنی بچه! به - یک بار برای همیشه میگم و بهتره خوب توی گوشت فرو کنی تهیونگ! تا زمانی که جزئی از وجود منی حق اینکه ب...