_خب، قراره چطور آموزش ببینم سنپای؟
با شنیدن لفظ سنپای تک خندهای کرد. سرش رو تکون داد و تصمیم گرفت توی این بازی با پسر همراهی کنه. با یک حرکت توی رینگ پرید و رو به روش ایستاد.
بعد از پوشیدن دستکشهای مخصوص و یاد دادن نکات اولیه به تهیونگ، پشت سرش قرار گرفت تا فاصله دستهاش رو تنظیم کنه.
_آرنجت رو کمی باید رو به بالا خم کنی و مستقیم ضربه بزنی. نگاهت به کیسه بوکس باشه.تهیونگ آروم سرش رو تکون داد و از عمد کمی عقب رفت و باعث شد باسنش با رونهای پسر برخورد کنه. بدون اینکه تأسفی توی چهرهش باشه، نیشخندی زد:
_اوه، ببخشید.کلافه با خوندن قصد پسر، تکخندهای کرد و عمدا از پشت بهش چسبید. یک دستش رو روی دست راست پسر گذاشت و میزونش کرد و درست کنار گوشش، با صدایی که لرزه به تن تهیونگ مینداخت لب زد:
_زاویه رو نود درجه در نظر بگیر و با قدرت ضربه بزن.تهیونگ کمی دستهاش رو تنظیم کرد و بیشتر از قبل به کوک چسبید:
_اینطوری؟نیشخندی زد و انگشتهای دستش رو نوازش وارانه روی ساق دست چپ پسر کشید:
_هوممم... همینطوری.لبش رو گاز گرفت تا صدای نالهش بهخاطر لمس و صدای بم شدهی پسر از بین لبهاش خارج نشه.
با قرار گرفتن دست جونگکوک روی پهلوش با شیطنت لب زد:
_اینم جز آموزشه؟+ از اونجایی که به نظر میاد توی این حیطه خیلی حرفهای باشی، نه فکر نکنم این دیگه جز آموزشت حساب بشه بیبی.
لبش رو بیشتر گزید و طی یک حرکت، اولین مشت رو به سمت کیسه بوکس پرتاب کرد.
جونگکوک پوزخندی زد و با لحن کاملا منظور داری لب زد:
_ نهایت زورت همینه؟پس مهار تقلا کردنت انرژی زیادی ازم نمیبره.با حرص نیم رخش رو به سمت پسر چرخوند و با اعتماد به نفس کاذبی گفت:
_ نه ولی اگه خیلی مشتاقی نهایت زورم رو بفهمی نظرت چیه جای کیسه بوکس وایسی.فقط حواست باشه از شدت درد ضرباتم گریه نکنی چون دستمال تو دست و بالم نیست.به محض اینکه صدای قهقههی بلند جونگکوک توی سالن خالی پیچید، تهیونگ به این فکر کرد که واقعا حرف مسخره ای زده بود؟
جونگکوک با شیطنت لبهاش رو با زبونش خیس کرد و یک دستش رو بالا آورد و رو به روی پسر گارد گرفت:
_بیا بچه، به خودم حمله کن.با حرص نفس عمیقی کشید و صاف ایستاد و طی یک حرکت به سمت جونگکوک مشت پرتاب کرد، اما از اونجایی که کاملا ناشی و بی تجربه بود، جونگکوک با قرار دادن یک پاش پشت پای پسر اون رو روی تشک و از قصد بدن خودش رو روی پسر انداخت و تهیونگ رو زیر خودش پین کرد.
در حالی که کمی دردش گرفته بود و بهخاطر تحرکاتش نفس نفس میزد، چشمهاش رو باز کرد که با دیدن صورت جذاب جونگکوک در چند قدمیش، نفسش توی سینهش حبس شد.
YOU ARE READING
𝗛𝗼𝘁 𝗕𝗼𝘅𝗲𝗿: 𝗝𝗲𝗼𝗻ᵃᵘ
Romance𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘝 𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦: 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘊𝘰𝘮𝘦𝘥𝘺, 𝘚𝘱𝘰𝘳𝘵𝘺, 𝘈𝘯𝘨𝘴𝘵, 𝘚𝘮𝘶𝘵 از - حرفهای گندهتر از دهنت میزنی بچه! به - یک بار برای همیشه میگم و بهتره خوب توی گوشت فرو کنی تهیونگ! تا زمانی که جزئی از وجود منی حق اینکه ب...