گونههای نرمی که با هالههای صورتی کمرنگی تزئین شده بودن، لبهای سرخی که زیباترین آوا و جمله از مابینشون خارج شد، قابلیت کشتنش رو داشت! جونگکوک هیچ وقت فکر نمیکرد روزی این جمله رو از سمت پسر بشنوه و با اینکه همیشه میتونست علاقهی پسر رو از طریق توجههای ریز و درشت و مالکیتی که روش داره متوجه بشه اما در اون لحظه نتونست منکر حس شیرینی که در وجودش پیچید و اون رو برای حل کردن تهیونگ در وجود خودش ترغیب کرد، بشه.تهیونگ مضطرب به جونگکوک که همچنان بهش خیره بود نگاه کرد و در حالی که بابت جملهای که بیان کرده کمی احساس خجالت داشت، سرش رو پایین انداخت و قصد کرد جملهی دیگهای رو به زبون بیاره اما حتی نفهمید کی دستهای سرد پسر گونههاش رو پوشوند و به محض بالا اومدن سرش، گرمی لبهای باریک و گوشتی پسر رو روی لبهای خودش حس کرد!
شاید میشد اون بوسه رو به عنوان متفاوتترین بوسهشون معرفی کرد. دو قلب پر تپش و دو تن گرم شده از عشق، در کنار هم قرار گرفته بودن و برای جونگکوک تنها یک همراهی ساده از جانب تهیونگ کافی بود، تا یک دستش رو بالا بیاره و محکم دور کمر پسر بپیچه و با دست دیگهش گونهش رو لمس کنه و با حرصی شیرین و خواستنی، رقص زبونهاشون به روی هم رو اجرا کنه.
حرصی که بابت بوسیدن لبهای درشت و خوش طعم پسر داشت از روی هوس نه، بلکه از روی عشق بود و نفهمید چقدر زمان گذشته و چه مدته که با تمام وجودش در حال چشیدن مزهی لبهایی که دلتنگشون بود هست، تنها با حس سوزش خفیفی که روی لبهاش حس کرد، لبهاش رو فاصله داد و به رد بزاق کش اومده مابین لبهاشون خیره شد.
سرش رو به پیشانی پسر تکیه داد و درحالی که بیشتر از قبل کمر پسر رو به سمت خودش هدایت میکرد لب زد:
- تو خاصترین فرد زندگیمی تهیونگ و قسم میخورم که حتی حجم تاسفی که بابت کاری که کردم رو هم نمیتونی تصور کنی، منم دوستت دارم، خودت رو، خود واقعیت رو، تک تک حرکاتت، تک تک تخس بازیها و اخلاقهایی که نسبت بهشون حس بدی داری برای من مزهی بهشت میدن، به خودم اومدم و دیدم ثانیهای بدون حضورت قلبم نمیتپه، من با تمام وجودم ازت بابت کاری که کردم و اتفاقی که رخ داده عذرمیخوام... قسم میخورم هیچ لحظهای از زندگیم به خاطر یک موضوع پشیمون نبودم. فقط ازت میخوام منو ببخشی...آب دهانش رو قورت داد و نفس عمیقی کشید و کمی فاصله گرفت و در حالی هنوز هم کمر پسر رو بین بازوش گرفته ادامه داد:
- منم نمیخوام از دستت بدم، منم نمیخوام به کسی و یا چیزی ببازمت و باور کن نمیدونی حتی یک ثانیه توجهی که برای من خرجش نمیکنی چه آتیشی به وجودم میندازه...تهیونگ در حالی که تمام وجودش بابت حرفهای شیرین و دلچسبی که بی وقفه از مابین لبهای پسر خارج میشد پر از حس دلچسب عشق بود، لحظهای از روی سرشونهی جونگکوک نگاهش به جسم دختری که با حرص و اخم غلیظی مستقیم به چشمهاش زل زده بود نگاه کرد و پوزخند ریزی زد.

ВЫ ЧИТАЕТЕ
𝗛𝗼𝘁 𝗕𝗼𝘅𝗲𝗿: 𝗝𝗲𝗼𝗻ᵃᵘ
Любовные романы𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘝 𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦: 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘊𝘰𝘮𝘦𝘥𝘺, 𝘚𝘱𝘰𝘳𝘵𝘺, 𝘈𝘯𝘨𝘴𝘵, 𝘚𝘮𝘶𝘵 از - حرفهای گندهتر از دهنت میزنی بچه! به - یک بار برای همیشه میگم و بهتره خوب توی گوشت فرو کنی تهیونگ! تا زمانی که جزئی از وجود منی حق اینکه ب...