چند دقیقهای بود که صدایی از جانب تهیونگ بلند نمیشد و برای گرفتن توجه از سمتش تلاشی نمیکرد پس، همین باعث شد اخمی روی پیشونیش شکل بگیره و نگاهش رو به سمت پسر بچرخونه.
به محض چرخوندن سرش با تهیونگی که تقریبا توی کاناپه غرق شده و با لبخند بزرگ و شیطنت آمیز روی لبهاش مشغول پیام دادن بود، مواجه شد.
برای چت کردن با چه کسی انقدر ذوق داشت؟!
لبش رو تَر کرد:
-داری با کی حرف میزنی؟!تهیونگ اما بی توجه به حرف جونگکوک ریز خندید و جواب دیگهای رو برای مادرش تایپ کرد. جونگکوک زبونش رو توی گونهش فشرد:
-تهیونگ!از بالای گوشی نگاهی به پسر انداخت و با دیدن ابروهای درهمش متعجب لب زد:
-چی شده؟+پرسیدم داری با کی صحبت میکنی منتها انقدر غرق چت کردنت شدی که نشنیدی!
پوزخندی زد و با شیطنت، بعد از ارسال آخرین پیامش، روی مبل نشست. چشمهاش رو ریز کرد و روی صورت پسر بوکسور خم شد:
-صبر کن ببینم... نکنه حسودی میکنی؟با دست صورت پسر رو به عقب فرستاد. خم شد و در حالی که فنجون قهوهش رو برمیداشت تا کمی ازش بچشه لب زد:
-از رو هوا حرف نزن. الان مگه اصلا چیزی واسه حسادت وجود داره که همچین حرفی میزنی؟ من فقط میخواستم بدونم چی شده که صدامو نمیشنوی.چینی به بینیش داد و چشمهاش رو توی حدقه چرخوند و بی مقدمه گفت:
- مامانم میخواد ببینتت، گفت برای شام بریم خونمون.مایع گرم و تلخ قهوه توی گلوش پرید و به شدت به سرفه افتاد. رو به جلو خم شد و در حالی که سرفه میکرد مشتش رو روی سینهش زد.
تهیونگ سریع دستش رو تند تند پشت کمر پسر کوبید و با خنده گفت:
-یهو چی شد؟نفسی گرفت و درحالی که با چشمهای سرخ شده به سمت پسر برمیگشت لب زد:
- گفتی کی میخواد منو ببینه؟+مامانم و بابام.
-چرا مامانت و بابات باید بخوان منو ببینن؟
+انتظار نداری که نخوان دوستپسر پسرشون رو ببینن؟
صداش رو صاف کرد و به فکر فرو رفت. واقعا خانوادهی تهیونگ قصد داشتن ببیننش؟ با تردید پرسید:
- یعنی میخوای بگی با من مشکلی ندارن؟+نه، چرا باید مشکلی داشته باشن؟
و پیام مادرش که اونها رو به شام دعوت کرده بود رو به پسر بوکسور نشون داد:
-ایناهاش، بیا ببین. خودش دعوتمون کرد.+عام... پس یعنی با این قضیه که گیای کنار اومدن؟
-آره بابا، برای دیدن تنها کسی که نباید استرس داشته باشی مامان و بابای منن...
پشت بند حرفش، از جاش بلند شد و در حالی که سرش رو تکون میداد به سمت اتاق خواب پسر قدم برداشت:
-پس فقط تمرکزت رو روی این بذار که یه تیپ خفن بزنی.
YOU ARE READING
𝗛𝗼𝘁 𝗕𝗼𝘅𝗲𝗿: 𝗝𝗲𝗼𝗻ᵃᵘ
Romance𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘝 𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦: 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘊𝘰𝘮𝘦𝘥𝘺, 𝘚𝘱𝘰𝘳𝘵𝘺, 𝘈𝘯𝘨𝘴𝘵, 𝘚𝘮𝘶𝘵 از - حرفهای گندهتر از دهنت میزنی بچه! به - یک بار برای همیشه میگم و بهتره خوب توی گوشت فرو کنی تهیونگ! تا زمانی که جزئی از وجود منی حق اینکه ب...