با بدن درد و کوفتکی آروم چشم هاش رو باز کرد با دیدن اطرفش گیج نگاه کرد و با یاداوردن اتفاقات قبل تپش قلبش بالا رفت مگه اون نباید خونه پیرمرد باشه ؟
پس چرا اینجا اتاق سلطنتیه آروم از جاش بلند شد چرا اینقدر بدنش درد می کرد ؟
با باز شدن یک دفعه در، سرجاش میخوب شد با چشم های وحشت زده به روبه روش نگاه کرد+ های بیب
اون پوزخند نشون از این میداد که کارت در اومده، جونگ کوک بهش نزدیک شد و کنار تهیونگ نشست
+یک روزه خواب بودی
تهیونگ به پته پته افتاده بود گفت :
_ من... چه ... جوری... آخه
جونگ کوک با پوزخندش انگشت اشارش رو روی لب های تهیونگ گذاشت
+ منو دست کم گرفتی؟ انقدر ابلهی که یکم به آدمای اطرافت توجه نمیکنی
بعد انگشتش رو از روی لب های هوس انگیز همسرش برداشت و بعد گردنش رو سفت گرفت و با شستش نای تهیونگ رو فشار داد و به صورت قرمز رنگ تهیونگ نگاه کرد سرش رو آروم نزدیکش برد و به لبای قرمز رنگ تهیونگ کوبید و شروع به بوسیدن یک طرفه اش کرد تهیونگ دستاش رو کنار بدنش مشت کرده بود و با تخسی به صورت همسرش که داشت با تمسخر نگاهش میکرد چشم دوخت
داشت با وحشانه لب هاش رو میخورد و گاز می گرفت و در آخر با کش اومدن لبش که اسیر دندون های جونگ کوک بود ول شد+ لباس های پارت آدم رو به هوس میکشونه ( یقه ی تهیونگ رو میگیره) جلوی چند نفر پوشیده بودی و تیکه تیکه از بدنت معلوم بوده ( قهقهه زدن و بعد سریع اخم کردن) و تو اصلا به عاقبتش فکر نکردی ( پوزخند) اینقدر دوست داری مثل هرزه های بدبخت به نظر برسی؟؟ هههااننن؟؟؟
جونگ کوک با عصبانیت لباس تهیونگ رو توی تنش جر داد و به بدن سفید رنگ همسرش نگاه کرد
_ من حاضرم تو تپه ای از گوه زندگی کنم اما قیافه نحس تو رو نبینم
هنوز کلمه آخر رو تموم نکرده بود که احساس کرد طرف سمت چپ صورتش میسوزه و بعد جاری شدن مایع گرم از دماغش
تهیونگ تک خنده ای کرد_ دست بزن خوبی داری جئون ولی یادت باشه ( انگشت اشارش رو جلوی صورت جونگ کوک تکون داد ) یه روزی میرسه که همه اینا به خودت برمیگرده بالاخره گردونه به خودت هم برمیگرده و من با کمال میل تقاصت رو میدم
جونگ کوک با خونسردی و با چهره سرد به انگشت تهیونگ که بالا پایین میشد نگاه کرد و بعد با پوزخند به حرص خوردن همسرش نگاه کرد
+ وقتی حرص میخوری قشنگ تر میشی جئون تهیونگ
جونگ کوک به چهره ی به خون نشسته همسرش نگاه کرد شستش رو به روی لب های تهیونگ که خونی بود کشید
YOU ARE READING
¤•°×𝓣𝓸𝓻𝓽𝓾𝓻𝓮𝓻 𝓸𝓯 𝓵𝓸𝓿𝓮 ¤•°×❅𝔨𝔬𝔬𝔨𝔳❅
FanfictionNam:شنکجه گر قلب پایان فصل اول در انتظار فصل دوم... در دنیایی که قدرت حکم فرمایی میکنه کیم تهیونگ پادشاه خون آشام برای به دست آوردن قدرت مجبور میشه با جئون جنکوک پادشاه جن ها ازدواج بکنه اما .... این فیک صحنه های خشونت داره مسئولیت خوندنش با خود...