¤•°×part :16×°•¤

1.1K 154 35
                                    


با بدن درد و کوفتکی آروم چشم هاش رو باز کرد با دیدن اطرفش گیج نگاه کرد و با یاداوردن اتفاقات قبل تپش قلبش بالا رفت مگه اون نباید خونه پیرمرد باشه ؟
پس چرا اینجا اتاق سلطنتیه آروم از جاش بلند شد چرا اینقدر بدنش درد می کرد ؟
با باز شدن یک دفعه در، سرجاش میخوب شد با چشم های وحشت زده به روبه روش نگاه کرد

+ های بیب

اون پوزخند نشون  از این میداد که کارت در اومده، جونگ کوک بهش نزدیک شد و کنار تهیونگ نشست

+یک روزه خواب بودی

تهیونگ به پته پته افتاده بود گفت :

_ من... چه ... جوری... آخه

جونگ کوک با پوزخندش انگشت اشارش رو روی لب های تهیونگ گذاشت

+ منو دست کم گرفتی؟ انقدر ابلهی که یکم به آدمای اطرافت توجه نمیکنی

بعد انگشتش رو از روی لب های هوس انگیز همسرش برداشت و بعد گردنش رو سفت گرفت و با شستش نای تهیونگ رو فشار داد و به صورت قرمز رنگ تهیونگ نگاه کرد سرش رو آروم نزدیکش برد و به لبای قرمز رنگ تهیونگ کوبید و شروع به بوسیدن یک طرفه اش کرد تهیونگ دستاش رو کنار بدنش مشت کرده بود و با تخسی به صورت همسرش که داشت با تمسخر نگاهش میکرد چشم دوخت
داشت با وحشانه لب هاش رو میخورد و گاز می گرفت و در آخر با کش اومدن لبش که اسیر دندون های جونگ کوک بود ول شد

+ لباس های پارت آدم رو به هوس میکشونه ( یقه ی تهیونگ رو میگیره) جلوی چند نفر پوشیده بودی و تیکه تیکه از بدنت معلوم بوده ( قهقهه زدن و بعد سریع اخم کردن) و تو اصلا به عاقبتش فکر نکردی ( پوزخند) اینقدر دوست داری مثل هرزه های بدبخت به نظر برسی؟؟ هههااننن؟؟؟

جونگ کوک با عصبانیت لباس تهیونگ رو توی تنش جر داد  و به بدن سفید رنگ همسرش نگاه کرد

_ من حاضرم تو تپه ای از گوه زندگی کنم اما قیافه نحس تو رو نبینم

هنوز کلمه آخر رو تموم نکرده بود که احساس کرد طرف سمت چپ صورتش میسوزه و بعد جاری شدن مایع گرم از دماغش
تهیونگ تک خنده ای کرد

_ دست بزن خوبی داری جئون ولی یادت باشه ( انگشت اشارش رو جلوی صورت جونگ کوک تکون داد ) یه روزی میرسه که همه اینا به خودت برمیگرده بالاخره گردونه به خودت  هم برمیگرده و من با کمال میل تقاصت رو میدم

جونگ کوک با خونسردی و با چهره سرد به انگشت تهیونگ که بالا پایین میشد نگاه کرد و بعد با پوزخند به حرص خوردن همسرش نگاه کرد

+ وقتی حرص میخوری قشنگ تر میشی جئون تهیونگ

جونگ کوک به چهره ی به خون نشسته همسرش نگاه کرد شستش رو به روی لب های تهیونگ که خونی بود کشید

¤•°×𝓣𝓸𝓻𝓽𝓾𝓻𝓮𝓻 𝓸𝓯 𝓵𝓸𝓿𝓮 ¤•°×❅𝔨𝔬𝔬𝔨𝔳❅Where stories live. Discover now