¤•°×part :27×°•¤

922 134 133
                                    


قطره های بلوری که روی بدن تهیونگ سر میخوردند و تهیونگی که بدنش رو پیچ و تاپ میداد

جز به جز حرکاتش رو با دقت نگاه میکرد

یعنی من عاشقش شدم؟ یعنی میشه چنین اتفاقی افتاده باشه؟آخه چطور ممکنه؟

همه ی این سوالات متداولی بود که جونگ کوک از خودش میپرسید و همش به یه جواب میرسید

"نمیدونم"

شاید میخواست خودش رو بزنه به خنگری

_ دید زدنت تموم نشد؟

جونگ کوک جا خورد و با تعجب دور و برش رو نگاه کرد با من بود الان؟

_ کار بدیه دیگران رو یواشکی نگاه میکنی مستر جئون

جونگ کوک به حالت عادی در اومد و نزدیک تهیونگ شد

+ از کجا میدونستی اینجام؟

_ اگه میخواستی دید بزنی حداقل لباسا تو عوض میکردی بوی سیگار نمیدادی کل حموم بوش رو گرفت

تهیونگ برگشت و به جونگ کوک نگاه کرد

_ با توجه به مارکی که روم گذاشتی میتونم حست کنم

جونگ کوک نزدیک تهیونگ شد

+ یعنی نمیتونم همسرمو دید بزنم؟

_ از کی تاحالا از هرزه به همسرت در اومدم؟

+ خودت چه فکری میکنی؟

_ فکر کردم امشب نمیای برا همین اومدم اینجا

جونگ کوک دست تهیونگ رو گرفت و جلوی آیینه ی قدی حمام برد و بعد از پشت بغلش کرد

+ خودتو ببین من چطور نتونم تو رو دید بزنم؟

تهیونگ از توی آیینه به چشمای جونگ کوک که تازه خودش رو ظاهر کرده بود خیره شد

_ من مثل تو هورنی نیستم

+ من فقط برای تو هورنی ام

تهیونگ برگشت و به چشمای جونگ کوک نگاه کرد

_ حرف های جدید میشنوم

+ قراره بیشتر هم بشنوی

_ به نامجونم بگو مغزتم آسیب دیده درمانت کنه

+ هوم میگم

تهیونگ ابرو هاش رو بالا داد

جونگ کوک سرش رو نزدیک گوش تهیونگ برد و نفس های گرمش رو از قصد روی گردن همسرش پخش کرد

+ هنوز تنبیه ات مونده

تهیونگ پوزخندی زد و گفت

_ تویه همسر وحشی هستی

+ به پا نخورمت

جونگ کوک سر تهیونگ رو برگردوند و سریع لب هاش رو به لب های سردش رسوند

¤•°×𝓣𝓸𝓻𝓽𝓾𝓻𝓮𝓻 𝓸𝓯 𝓵𝓸𝓿𝓮 ¤•°×❅𝔨𝔬𝔬𝔨𝔳❅Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz