قطره های بلوری که روی بدن تهیونگ سر میخوردند و تهیونگی که بدنش رو پیچ و تاپ میدادجز به جز حرکاتش رو با دقت نگاه میکرد
یعنی من عاشقش شدم؟ یعنی میشه چنین اتفاقی افتاده باشه؟آخه چطور ممکنه؟
همه ی این سوالات متداولی بود که جونگ کوک از خودش میپرسید و همش به یه جواب میرسید
"نمیدونم"
شاید میخواست خودش رو بزنه به خنگری
_ دید زدنت تموم نشد؟
جونگ کوک جا خورد و با تعجب دور و برش رو نگاه کرد با من بود الان؟
_ کار بدیه دیگران رو یواشکی نگاه میکنی مستر جئون
جونگ کوک به حالت عادی در اومد و نزدیک تهیونگ شد
+ از کجا میدونستی اینجام؟
_ اگه میخواستی دید بزنی حداقل لباسا تو عوض میکردی بوی سیگار نمیدادی کل حموم بوش رو گرفت
تهیونگ برگشت و به جونگ کوک نگاه کرد
_ با توجه به مارکی که روم گذاشتی میتونم حست کنم
جونگ کوک نزدیک تهیونگ شد
+ یعنی نمیتونم همسرمو دید بزنم؟
_ از کی تاحالا از هرزه به همسرت در اومدم؟
+ خودت چه فکری میکنی؟
_ فکر کردم امشب نمیای برا همین اومدم اینجا
جونگ کوک دست تهیونگ رو گرفت و جلوی آیینه ی قدی حمام برد و بعد از پشت بغلش کرد
+ خودتو ببین من چطور نتونم تو رو دید بزنم؟
تهیونگ از توی آیینه به چشمای جونگ کوک که تازه خودش رو ظاهر کرده بود خیره شد
_ من مثل تو هورنی نیستم
+ من فقط برای تو هورنی ام
تهیونگ برگشت و به چشمای جونگ کوک نگاه کرد
_ حرف های جدید میشنوم
+ قراره بیشتر هم بشنوی
_ به نامجونم بگو مغزتم آسیب دیده درمانت کنه
+ هوم میگم
تهیونگ ابرو هاش رو بالا داد
جونگ کوک سرش رو نزدیک گوش تهیونگ برد و نفس های گرمش رو از قصد روی گردن همسرش پخش کرد
+ هنوز تنبیه ات مونده
تهیونگ پوزخندی زد و گفت
_ تویه همسر وحشی هستی
+ به پا نخورمت
جونگ کوک سر تهیونگ رو برگردوند و سریع لب هاش رو به لب های سردش رسوند
CZYTASZ
¤•°×𝓣𝓸𝓻𝓽𝓾𝓻𝓮𝓻 𝓸𝓯 𝓵𝓸𝓿𝓮 ¤•°×❅𝔨𝔬𝔬𝔨𝔳❅
FanfictionNam:شنکجه گر قلب پایان فصل اول در انتظار فصل دوم... در دنیایی که قدرت حکم فرمایی میکنه کیم تهیونگ پادشاه خون آشام برای به دست آوردن قدرت مجبور میشه با جئون جنکوک پادشاه جن ها ازدواج بکنه اما .... این فیک صحنه های خشونت داره مسئولیت خوندنش با خود...