¤•°×part :33×°•¤

462 47 2
                                    

میخواست خودش رو گول بزنه و یه امتحان کوچولویی بکنه اما همه به اون میگفتن که قدرتش ضعیفه و حتی لیاقت پادشاهی رو نداره ولی حالا یه موش آزمایشگاهی خوشگل جلوش بود شاید این کارش جواب میداد
نفس عمیقی کشید لب هاش رو به لب های سرخ پسرک گذاشت
بعد از چند ثانیه بوسه ای روی سینه اش دقیقا جایی که قلبش سکوت کرده بود زد
چشم هاش رو بست و دست هاش رو التماس گونه کنار هم قرار داد

^ امیدوارم جواب بده

لب هاش رو توی دهنش کشید و به پسر خوابیده روبه روش نگاهی انداخت سعی کرد خونسردیش رو حفظ کنه
انگشتش رو روی نبض پسرک گذاشت
نبضش ضعیف بود اما میزد
با خوشحالی از جاش بلند شد

^ بالاخره تونستم اگه پدر بهفمه بهم امیدوار میشه یوهوو

بااحتیاط پسرک رو براید استایل بغل کرد
از گوشه کناره ها خودش رو به قصر رسوند با دیدن چند خدمتکار دستور داد اتاقی اماده بکنن و بعد از دو دقیقه پسر رو روی تختش گذاشت و به سرعت به سمت اتاق پدرش رفت و یک دفعه در رو باز کرد که با داد پدرش روبه رو شد

= یادنگرفتی در بزنی آخه تو کی قراره مثل یه پادشاه رفتار کنی

پدرش همینطوری داشت غر میزد که وسط حرفش پرید و تندی گفت

^ یه خبر خوب دارم مژده گونی بده

= خبرتو بگو ببینم اصلا ارزش مژده گونی دادن داره یانه

با اشتیاق تکونی خورد

^ تونستم امروز یکی رو احیا کنم

پدرش با بهت بهش خیر شد و با گرفتن موضوع از جاش بلند شد فکر کرده بود اشتباه شنیده

= واقعا؟

سرش رو به عنوان تایید تکون داد
پدرش لبخندی زد و گفت

= قدرتت تازه داره شکل میگیره، تعریف کن

کمی توی فکر رفت و به سمت مبل آبی رنگی رفت حس میکرد باید بشینه تا توی حرف هاش تمرکز بیشتری داشته باشه

^ نمیدونم چطوری بگم توی یه جعبه مستطیلی بود من نزدیک شدم و دیدم ..... اره دیدم اون خیلی متفاوته

با تموم شدن حرفش اخم های پدرش هم درهم رفت

=  نگو که ....

نذاشت حرف پدرش کامل بشه و تندی گفت

^ فکر کنم از بالا اومده

فقط همین جمله کافی بود تا دوباره دادی فضای اتاق رو پر کنه

= جیهوپ تو منو به کشتن ندی بیخیال نمیشی نه؟

^ آخه من ....

= آخه و زهرمار همش گند میزنی به همه چی

با دیدن پدرش که دستش رو روی قلبش گذاشته بود نگران نزدیکش شد

= خیلی ساله ما با دنیای بیرون هیچ ارتباطی نداریم و من هر نوع ارتباطی رو ممنوع کرده بودم و حالا تو با این کارت .... ( نفس عمیق کشیدن) ... ممکنه از ما با خبر بشن
جیهوپ نمیدونست چجوری پدرش رو آروم بکنه پس تصمیم گرفت تمام تلاشش رو بکنه

¤•°×𝓣𝓸𝓻𝓽𝓾𝓻𝓮𝓻 𝓸𝓯 𝓵𝓸𝓿𝓮 ¤•°×❅𝔨𝔬𝔬𝔨𝔳❅Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz