part 13

458 90 2
                                    

(برای اینکه بهش بفهمونی عاشقی نیازی نیست هر دقیقه از جمله دوست دارم استفاده کنی گاهی وقتا باید بهش نشون بدی چقدر عاشقشی:)

پشت در شیشه ای اتاق عمل نشسته بود
تصویر تن غرق خون الفای شکلاتی از جلوی چشمش کنار نمیرفت
هقی زد و سرش رو روی زانوش گذاشت رایحه الفا رو حس نمیکرد و این باعث بیشتر شدن ترسش میشد
هیچ خبری از حال پسر نداشت سرش رو از روی زانوش برداشت و به دیوار پشت سرش کوبید
با بیرون اومدن یکی از پرستارا بلند شد و به سمتش پا تند کرد
_خانم ج-جفتم.... ؟
بتای ماده متوجه ضعف پسر شده بود کمکش کرد که روی صندلی فلزی بشینه لیوان پلاستیکی ای از روی اب سردکن برداشت و بعد پر کردنش اون رو دست پسر داد
_اروم باش عزیزم ،زخم کمر و شکم همسرت عمیقه اما به اندام های داخلی بدنش اسیب جدی نرسیده، بَخیَش که تموم شد میارنش بیرون اگه سوال دیگه ای داری بزار دکتر بیاد بیرون و از اون بپرس .
تهیونگ بعد از درک حرف های پرستار سری تکون داد و اشک هاش رو پاک کرد

همسر ؟
یعنی بعد از تموم شدن این مشکلات میتونست با جونگ کوکش ازدواج کنه ؟
میتونستن یه خانواده واقعی تشکیل بِدن ؟
لبخندی با فکر به اون زمان زد

گوشیش رو از جیبش بیرون کشید تا به مادرش خبر بده که ممکنه امشب رو توی بیمارستان بمونن
همون لحظه دَر شیشه ای اتاق باز شد
با دید جونگ کوک بیهوش روی تخت چرخدار
از جاش بلند شد تا دنبالش بره اما دکتر جلوش رو گرفت
_پسرم الان نمیتونی ببینیش دارن میبرنش ریکاوری* وقتی بهوش اومد منتقلش میکنن به بَخش بهت خبر میدن تا بری پیشش، اینکه چی باید بخوره و چه کارهایی باید بکنی تا زخم عفونت نکنه هم به پرستار کیم گفتم ، برات توضیح میده فردا صبح میتونی کارای ترخیصش رو انجام بدی
چشمی گفت و تشکری از دکتر الفای روبه روش کرد
بعد تقریبا دو ساعت بهش اجازه دیدن جونگ کوک رو دادن
شماره اتاق رو از امگایی که پشت میز نشسته بود گرفت و بدون توجه به چشم غره امگا بخاطر صدای بلندش به سمت اتاق دوید
نیم نگاهی به شماره اتاق انداخت
اتاق 222
با ورودش به اتاق اولین چیزی که چشمش رو گرفت بدن نیمه برهنه و باند پیچی شده الفا بود باند سفید رنگی دور شکم و سینش پیچیده شده بود چسب بخیه هایی که روی صورت زخمیش زده شده بود و پتوی سفید رنگی که پایین تنه برهنش رو پوشونده بود
دیدن صحنه مقابلش کافی بود تا قلبش یه تبش رو جا بندازه
اون پسر که روی تخت خوابیده بود الفای خودش بود
همون پسر شیطونی که کسی نمیتونست در مقابل لبخند های خرگوشی و خوشکلش مقاومت کنه و لبخند نزنه ؟چرا لباش انقدر بی رنگ بود چرا گونه ی سفیدش کبود بود دستش رو روی صورتش کشید تا اشک هایی که معلوم نبود کِی از چشم هاش بیرون ریخته بودن رو پاک کنه .
گوشیش رو خاموش کرد تا اگه کسی باهاش تماس گرفت صدای زنگ پسر روی تخت رو بیدار نکنه
کنار تخت ایستاد و بعد بوسیدن پیشونی و لب های خوش حالتش و بالا کشیدن پتو روی بدن سردش سوییشرت مشکی خودش رو از تنش خارج کرد
روی کاناپه گوشه اتاق دراز کشید و از پنجره بزرگ اتاق به بیرون خیره شد
بیمارستان داخل منطقه مرزی بود
چهار پک به اندازه کافی مجهز بودن اما این بیمارستان توسط رئیس های چهار پک تاسیس شده بود

سعی کرد فکرش رو از ماجراهای این چند روز دور کنه
و به اینده پیش روشون فکر کنه
اگه با جونگ کوک ازدواج میکرد میتونست برای همیشه داشته باشتش ؟
میتونستن بچه های خودشون رو داشته باشن .
با فکر به اینکه اون کسی که باید توله هارو به دنیا بیاره خودشه پلک کُندی زد سرش رو تو یقه لباسش پنهان کرد
با حرص لگدی تو هوا انداخت
_اه لعنتی چرا من باید امگا باشم ؟

_شاید ،چون من اینجوری دوست دارم ؟
باشنیدن صدای الفا ناخوداگاه پرید و به سمتش رفت دستش رو روی گونش گذاشت
_خوبی؟درد نداری؟ منو نگاه کن ،حالت خوبه ؟
جونگ کوک خنده ارومی کرد
_اگه میدونستم قراره با زخمی شدنم انقدر بهم توجه کنی زودتر خودمو بین گرگای ولگرد مینداختم
با ضربه محکمی که توسط دو انگشت تهیونگ تو پیشونیش خورد اخی گفت و با اخم کوچیکی کرد ،لباش رو پایین داد
_چرطو پرت گفتن رو تموم کن
دوباره حرفش رو تکرار کرد
_درد نداری ؟ بدنت هنوز بی حسه؟
_بالاتنم میسوزه ولی زیاد نیست
_پس اثر بی حسی هنوز از بین نرفته
جونگ کوک کلافه پوفی کشید
_بریم خونه ؟
_نه عزیزم باید امشب رو اینجا بمونیم
امگا با ارامش زمزمه کرد و دستش رو روی موهای مشکی پسر گذاشت و به ارومی شروع به نوازشش کرد
_بهتره قبل از اینکه دردت شروع بشه یکم بخوابی .
الفا سری تکون داد و بعد چند دقیقه با نوازش های امگا روی موهاش به خواب رفت
تهیونگ از پرستار که برای تمدید مایع داخل سرم جونگ کوک اومده بود تشکری کرد و روی صندلی کنارتخت نشست
سرش رو روی ساعد دست پسر گذاشت و بعد بوسه ای روش چشمهاش رو بست








1*. بعد از پایان یافتن هر عمل جراحی بیمار به اتاقی به نام Recovery room فرستاده میشود
اینجا مکانی است که دستگاه های حیاتی بدن از جمله
دستگاه قلبی عروقی و دستگاه تنفسی که در حین بیهوشی یا بیحسی فشار غیر معمولی را تحمل کرده اند دوباره به وضعیت معمولی برمیگردند.

در اطاق ریکاوری تاثیر داروهای بیهوشی و یا بیحسی بتدریج کمتر و کمتر شده و بیمار از وضعیت عمل خارج شده و آماده انتقال به بخش میشود. در واقع اطاق ریکاوری یک مکان حد واسط بین اتاق عمل و بخش است.









1000 words

متن چک نشده



Love you



👇


°•ᗷᒪᑌEᗷEᖇᖇY•°Where stories live. Discover now