(عشقم به تو .....
غیر قابله توصیفه نفس من ♥️)
_بخورش !
_نمیخورم !
_گفتم بخور !
_چرا انقدر زورگویی آخه ؟
امگا پوزخندی زد،
_شاید چون اگه زور نگم حرفمو گوش نمیدی ؟
آلفا سرش رو به سمت پنجره چرخوند و پاش رو روی ملحفه سفید تخت کوبید نِق نقی کرد
و لبهاش رو به سمت پایین متمایل کرد .
_هیونگی ؟
امگا که خوب از نقشه پسر خبر داشت لب گزید تا جلوی خندش رو در مقابل صورت وارفته الفا بگیره .
_جونگ هر کاری هم که بکنی باید این کاسه سوپ رو تموم کنی .
الفا پوفی کشید .
و دهنش رو باز کرد تا محتویات قاشق داخل دهنش قرار بگیره .
با چهره درهمی اون مایع بی مزه و حال بهم زن رو قورت داد .
اخه محض رضای خدا اون سوپ فقط طعم چند مدل سبزی و آب مرغ میداد حتی نمک هم نداشت .
چرا باید میخوردش ؟تهیونگ که از خالی شدن کاسه سوپ مطمئن شده بود دستمالی از روی پاتختی سفید برداشت و گوشه لب آلفا رو باهاش تمیز کرد بوسه ای روی گونه سفیدش نشون و از جاش بلند شد ساعت 9:00 شب بود.
جونگ کوک تقریبا ساعت 11:00 صبح از بیمارستان ترخیص شد به محض رسیدنش به خونه بخاطر غر غر های تهیونگ مبنی بر حرکت نکرد زیادش روی تخت دراز کشیده بود و با زل زدن به سقف شیشه ای اتاق پرنده هایی که تو آسمون پرواز میکردن رو میشمرد .
_میخوای حموم کنی ؟
به محض شنیدن سوال امگا سری تکون داد .
امگا به سمت حموم رفت تا وان رو با آب گرم پر کنه
بعد گذاشتن دستش زیر شونه آلفا سعی کرد اون کوه عضله رو بلند کنه
تو مسیر رفتن به حموم به این فکر میکرد که
فقط چند ماه از تولد پسر و معلوم شدن نوع گرگش گذشته بود این همه عضله تو این مدت کم از کجا اومده ؟در حموم رو باز کرد چند لحظه به هم خیره شدن
_اومم خ-خب من میرم بیرون کمک خواستی صدام کن
به سرعت از حموم خارج شد
الفا لبخند کوچیکی زد قطعا تهیونگ به یاد نداشت تو هیتش چه اتفاقی افتاده وگرنه قطعا از خجالت آب میشد
لبه تیشرت رو توی دستش گرفت و بالا کشید خوشبختانه دستش سالم بود و مشکلی نداشت
کمی خم شد اما به محض کشیده شدن قسمتی از پوست زخمی شکمش ناله بلندی کرد و دستش رو روی زخم گذاشتباید تهیونگ رو صدا میکرد ؟
اهی کشید و باصدای بلندی امگاش رو صدا زد
یک دقیقه نگذشت که امگا با عجله وارد حموم شد
_چی شد ؟ زخمت باز شده ؟ درد داری؟
لبخندی بخاطر نگرانی امگا زد و با سر سوالات امگارو تکذیب کرد
تهیونگ نفس حبس شدش رو بیرون داد
و با کنجکاوی که تو چشم های گردش موج میزد به آلفا خیره شد
_ته ته میشه کمکم کنی شلوارم رو در بیارم ؟
امگا که تازه متوجه بالا تنه برهنه الفا شده بود دستش رو رویِ گونش کشید تا از قرمز شدنش جلوگیری کنه
لبخند کج و وارفته ای زد
_ا-البته که میشه
جلوی پای الفا زانو زد و گره ی بند پارچه ای شلوارک مشکی رو باز کرد
به پایین تنه پسر خیره شد ساق و ران عضله ایش عادی بود که دلش میخواست انقدر اون پوست سفید رو گاز بگیره.؟
انقدر که قرمز بشه .
خودشم از مالکیت عجیبش روی آلفا تعجب کرد سرش رو کمی بالا تر اورد و نگاهش قفل برآمدگی بزرگ زیر پارچه سرمه ای و نازک زیر شلواری پسر شد
جونگ کوک پوزخندی
_دوسش داری امگا؟
شنیدن این حرف از زبون الفا باعث درشت شدن چشماش شد جونگ کوک هیچوقت انقدر تمسخر آمیز حرف نمیزد
البته نمیتونست مانع شکل گرفتن حس خوب توی دلش بشه
صدای بم آلفا و لحن جذابش برای قلبش زیادی بود
اما اون واقعا جونگ کوک بود ؟
سرش رو بالا گرفت و بادیدن
چشمهای طوسی رنگی که بیشتر به رنگ سفید نزدیک بود به سرعت از جاش بلند شد
الان ؟
واقعا الان باید وارد رات میشد ؟
به سمت در قدم برداشت اما قبل از اینکه بتونه بیرون بره بازوش اسیر دست قدرتمند پسر شد
کوبیده شدنش به دَر، و برخورد دستگیره به پهلوش مصادف شد با نشستن لبهای آلفا روی لباش
آهی از سر لذت و درد ،از بین لبهاش خارج شدآلفا دستش رو زیر ران پسر گذاشت و بلندش کرد
با اون یکی دست در رو باز کرد و همونطور که امگارو میبوسید بدن سبکش رو به آروم روی تخت پرت کردهی آیم بَک
امتحان های دوست داشتنیم بخاطر کرونا کنسل شدن :/
ریاضی، شیمی ، زیست رو دادم
این مریضی لعنتی وایساد سه تا امتحان اصلی رو تِر بزنم بعد اوج بگیره بره بالا
هوفف از صبح دارم حرص میخورممحض رضای هرچی فاکه من دوازده روز گوشیم رو روی حالت هواپیما توی کمدم انداختم که آخرش این بشه ؟
ریلی ؟*سرفه
خب خبکسی بود که منتظر باشه ؟
چطورین ؟حالتون خوبه ؟
دلم تَنگیدِه بود (:
پارت بعدم امشب می آپم
امروز صبح به این نتیجه رسیدم که واتپد همه فیکام بجز این رو یکی حذفیده ):
اشکال نداره یه عالمه
آخه لعنتی من فقط دوازده روز نبودم
نمیدونم چرا , به تعداد ووت و ویوو ربط داره ؟
بیخیال بریم سر این پارتمتن چک نشده
خوب بود ؟
از الان بگم اسمات نداریم البته فعلا پس......؟
*وی صحنه را ترک میکند
👇
ŞİMDİ OKUDUĞUN
°•ᗷᒪᑌEᗷEᖇᖇY•°
Hayran KurguPart of the story: هزار سال پیش امگای سفیدی به دنیا اومد که از طرف الهه ماه به عنوان فرزند ماه معرفی شد امگای سفید جفت گرگ سیاه و خون خالصی بود که بعد مارک شدن توسط هم قدرت های زیادی به دست آوردن سال های اول همه چیز خوب پیش میرفت که آلفای امگای جوا...