(پایان نفرت در ۹۰ درصد مواقع غمگینه
دلت رو با نفرت پر نکن
دنیا انقدر ارزش نداره که بخوای بخاطرش خودتو اذیت کنی )_اوه امگای هلویی؟ تو همون دختری نیستی که اون روز بهم کمک کردی اون امگای بیمار رو به پک شمالی بیارم ؟
دختر امگا با لبخند بزرگی سری تکون داد و با خم کردن کمرش به امگای نر روبه روش تعظیم کرد
تهیونگ هول کرده دستش رو روی شونه دختر گذاشت و سعی کرد امگایی که به نظر از خودش بزرگتر بود رو از اون حالت خارج کنه_ه-هی لطفا اینکارو نکن .
امگای ماده که متوجه خجالت پسر روبه روش شده بود کمرش رو خم صاف کرد و دستش رو جلو آورد
_معذرت میخوام ، من جنی هستم
_خوشبختم منم....
حرفش با لحن ذوق زده ی امگای بزرگتر قطع شد
_کیم تهیونگ بیخیال همه توی چهار تا پک شمارو میشناسنتهیونگ لبخند معذبی زد و دستش رو از دست دختر خارج کرد
امگای ماده سرفه ی فیکی کرد و موهای بلندش رو از روی شونش کنار زد
_معذرت میخوام_مشکلی نیست نونا
_نونا ؟
دختر با تعجب حرف پسر رو تکرار کرد تهیونگ دستی پشت گردنش کشید_امم خب به نظر نمیاد از من کوچیکتر باشی من بیست سالمه
_اوه خب پس ازت بزرگترم من بیست و سه سالمه
_خوبه پس اینجا تنها نیستم البته جیمین هیونگ هم هست
_اون امگارو میگی ؟
با دست به پسر مو قهوه ای که با توله تو بغلش درحال توضیح دادن چند حرکت به امگا ها بود اشاره کرد
لبخند بزرگی لب های خوشحالت پسر رو قاب گرفت
چند وقت بود با هیونگش وقت نگذرونده بود؟خب تقریبا دوسالی میشد که مثل گذشته دور هم جمع نشده بودن الان وقت این کارا نبود
شاید بعدا که همه چیز به حالت اول برگشت میتونستن دوباره کنار هم باشن مگه نه ؟
با صدا زده شدنش توسط دختر از فکر به اینده دست کشید
_تهیونگ شی ...._تهیونگ خالی کافیه نونا
لبخند دختر بزرگتر شد و سری تکون داد
_خب پس ،تهیونگی من دیگه میرم
بعد با تردید ادامه داد
_ما الان دوستیم ؟امگای نر نگاهی به دختر زیبای روبه روش کرد
بعد کمی فکر کردن با لبخند دست دختر رو سمت خودش کشید و با بغل کردنش حرفش رو تایید کردخب قطعا تهیونگ فهمیده بود اون دختر قراره نقش مهمی تو آیندش داشته باشه.
یه دوست خوب یا شاید کمی بیشتر
شاید یه
خواهر بزرگتر .:
:
:
:
:
:
:
مشت محکمی تو شکم آلفای مقابلش کوبید
_از کی دستور میگیری ؟
_برای چی به پک ها حمله میکنید ؟
ESTÁS LEYENDO
°•ᗷᒪᑌEᗷEᖇᖇY•°
FanficPart of the story: هزار سال پیش امگای سفیدی به دنیا اومد که از طرف الهه ماه به عنوان فرزند ماه معرفی شد امگای سفید جفت گرگ سیاه و خون خالصی بود که بعد مارک شدن توسط هم قدرت های زیادی به دست آوردن سال های اول همه چیز خوب پیش میرفت که آلفای امگای جوا...