تصمیم برای پیرسینگ زدن چند وقتی بود که ذهنش و به خودش مشغول کرده بود و روزی که فکرش و با فن ها در میون گذاشت و اشتیاقشون رو دید مصمم شد که این کارو انجام بده، اونم روی زبونش.
تنها چیزی که کمی بهش استرس وارد میکرد سونگمین بود. این که از این کارش خوشش میومد یا نه استرس به جونش مینداخت.
بعد از کلنجار رفتن چندین ساعتش با خودش نفس عمیقی کشید و بعد از پوشیدن لباس و پوشوندن خوندش زیر ماسک و کلاه به سمت مقصد مد نظرش حرکت کرد با امید به این که سونگمین از اتفاقی که قرار بود بیوفته خوشش بیاد.
حس جسم کروی کوچیکی توی دهنش باعث میشد سق دهنش قلقلکی بشه ولی درد خفیفی که داشت به شدت روی عصابش رژه میرفت، با این که میدونست قرار درد زیادی رو تحمل کنه اما چیزی که حس کرده بود یه چیزی فرای تمام تصوراتش بود. تمام دستورالعملهایی که باید رعایت میکرد رو تا زمانی که به خوابگاه برسه به صورت مداوم مرور میکرد که مبادا چیزی رو از قلم بندازه.
به خوابگاه رسيده بود و در رو با احتیاط باز کرد، بعد از سرک کشیدن و نديدن کسی اون اطراف نفسش رو بیرون داد. کفشهاش رو گوشه ای رها کرد و بدون تولید کوچیکترین صدایی به سمت اتاقش رفت، هنوز کاملا به اتاقش نرسیده بود که در اتاق باز شد و سونگمین با موهای نیمه خیس و موج دارش جلوش قرار گرفت.
- چاگیا کجا بودی؟
چان با چشمهای درشت به سونگمین خیره شد و نمیتونست حرف بزنه.
سونگمین به چان که بدون حرف ایستاده بود نزدیک شد، دستاش رو از بین دستهای آويزون و بی حرکتِ چان عبور داد و دور کمرش حلقه کرد و اروم تکونش داد.
- چرا چیزی نمیگی؟هوم؟
سونگمین به چشم های کهکشانی چان خیره شد و منتظر موند ولی جوابی از طرفش دریافت نکرد.
- هی چیزی شده؟ بخاطر این که دیشب یهو وسط ویدیوکالمون خوابم برد باهام صحبت نمیکنی؟
- هوم؟
چان به سر کج شده ی سونگمین و صورت معصومش خیره شد و قلبش برای کیوت بودنش لرزید لبخند محوی روی لبهاش نشست تکونی به خودش داد و اون رو توی آغوشش گرفت و موهاش رو نوازش کرد.
+ نه عزیزدلم، فقط یه لحظه حواسم پرت شد.
با حرف زدنش درد دور حفره ی سوراخ شده ضرب گرفته بود و باعث شد کمی اخم کنه و خوشحال بود که سونگمین نمیتونه ببیندش اما به ثانیه نکشید که سونگمین از آغوشش بیرون اومد و با ابروهای گره خورده بهش نگاه کرد.
- چرا یه مدلی صحبت میکنی؟
+هوم؟
- انگار دهنت چیزیش شده مدل صحبت کردنت عوض شده!!!
چان لبهاش رو روی هم فشرد، دست سونگمین رو گرفت و وارد اتاق شد، سونگمین رو روی لبهی تخت نشوند و خودش هم جلوش زانو زد نفس عمیقی کشید و ترجیح داد زودتر بهش همه چیز رو بگه و واکنشش رو ببینه.
+ راستش من یه کاری کردم که نمیدونم چطوری-
قبل از این که صحبتش تموم بشه سونگمین خودش و جلوتر کشید:
- چانا یه چیزی روی زبونت برق میزنه!
چان آهسته دهانش رو باز کرد و زبونش رو بیرون آورد و با چشمهایی که سعی کرده بود تمام مظلومیتش و نشون بده به سونگمین خیره شد
- تو ... تو پیرسینگ زدی؟؟کِی؟؟
+ سونگمینا ببخشید میدونم باید اول ازت نظرت و میپرسیدم بعد انجام میدادم نمیدونم چی شد یهو امروز به سرم زدم و پاشدم و رفتم. معذرت میخوام، واقعا معذرت-
سونگمین دستهاش و دو طرف صورت چان گذاشت و با چشمهایی که ستاره ها توش میرقصیدن بهش لبخند زد
- هی چاگیی آروم باش، تند تند حرف میزنی دردت نمیگیره؟؟
چان لبهاش رو بیرون داد و سرش رو برای تایید تکون داد.
- من از دستت ناراحت نشدم فقط یکم شوکه شدم، انتظار نداشتم با همچین چیزی روبه رو بشم. بعدشم این بدن توعه درسته باید نظر هم و بدونیم ولی خب به هر حال بدن خودته.
بعد از تموم شدن حرفش بوسه ای روی بینیش نشوند و کنار گوشش شروع به صحبت کرد:
- ولی میدونی تو خیلی خیلی خیلی باهاش سکسی شدی جوری که دلم میخواد همین الان ببوسمت، زبونم و وارد دهنت کنم و لمسش کنم. بازی کردن باهاش... لعنتی خیلی سکسیه.
سونگمین کنار گوشش میگفت و چان با دستاش رونش رو آروم فشار میداد و پیچیدن گرما رو سر تا سر بدنش حس میکرد. سونگمین عقب کشید و به مردمک گشاد شده ی چشمهاش نگاه کرد و خنده ی مظلومانه ای کرد و پیشونیش رو بوسید.
- اما چاگی میدونی چیه فعلا از بوسه محرومیم چون تو فعلا درد داری حیف شد.
سونگمین گفت و بعد از رها کردن چانی که انگار از جایی پرتش کردن پایین از اتاق خارج شد و تنهاش گذاشت. لبخندی که سعی در کنترلش داشت بزرگ تر شد، تصور چیزی که برای چان گفته بود تپش قلبش رو بالا میبرد و دلش میخواست درد چان و فراموش کنه و تا خفه شدن ببوسدش.
- هی قلب بی جنبه آروم بگیر دیر یا زود بهش میرسی.
روی قلبش آروم کوبید و سرش رو به معنی فهمیدن تکون داد.
چان همچنان روی زمین نشسته بود و به جای خالی سونگمین نگاه میکرد. اون پاپی گاهی زیادی بدجنس میشد و چان رو اذیت میکرد، اگر روزهای گذشته بود و سونگمین این کارو میکرد به جونش میوفتاد و تا میتونست قلقلکش میداد و صورتش رو بوسه بارون میکرد اما امروز بخاطر تصميمش که مانع انجام خیلی کارها بود تو دلش فحشی نثار خودش کرد، اون قبل از این کارش حتی سونگمین رو نبوسیده بود؛ با ابروهای گره خورده از جاش بلند شد تا لباسش و عوض کنه.
تیشرت و شلوارش رو در اورد و بعد از پوشیدن تنها شلوارک گشادی خودش رو روی تخت انداخت.
+ لعنتی باید یخ بیارم، قرار نبود یه پیرسینگ کوچولو انقد همه چیز سخت بکنه!
قبل از این که برای بلند شدن اقدام کنه سونگمین با ظرفی وارد اتاق شد و با دیدن چان بدون تیشرت سوتی زد و لبخند بزرگی تحویلش داد.
+ هی اونجوری نگام نکن یه پاپی وحشی باعث یه چیزایی شد که گرمم شد ترجیح دادم خنک بشم
- اوه درسته چه پاپی شیطونی بوده.
+ آره خیلی، قطعا دفعه ی بعدی تلافی میکنم به هر حال که قرار نیست تا ابد اینجوری بمونم
سونگمین خنده ی بلندی کرد که باعث شد چان بهش خیره و برای بار هزارم عاشقش بشه.
سونگمین با نگاه خیره ی چان کمی خجالت کشید و لب زیرینش رو گاز گرفت، تو نگاه های چان عشق موج میزد و سونگمین واضحا میتونست احساساتش رو ببینه و خجالت بکشه.
با تک سرفه ای ظرف رو روی میز کنار تخت گذاشت و سعی کرد به نگاه عاشق چان توجه نکنه .
- اوکی حالا نمیخواد انقد غصه بخوری، برات برنامه دارم. چون میدونم کم طاقتی پس مثل پسرهای خوب همینجوری دراز بکش تا من به کاری که قرار بکنم برسم.
چان ابرویی بالا انداخت و باشه ای تحویلش داد، یک دستش و زیر سرش گذاشت و منتظر موند تا ببینه سونگمین قرار چیکار انجام بده.
سونگمین دمپایی های گرگی که چان براش خریده بود رو در آورد از تخت بالا رفت و پاهاش رو دو طرف بدن چان گذاشت.
+ اوه مثل این که امروز یکی خیلی بی تابه و وسط روز میخواد شیطنت کنه
- نه خیرم، ساکت بمون
چان لبهایی که برای خنده کش اومده بود رو به زور جمع کرد و سکوت کرد.
سونگمین دستی توی ظرفی که روی میز گذاشته بود برد و تکه یخی رو بیرون اورد و به چان نشون داد
- اوم.. یه نگاهی تو نت انداختم و میگفت یخ برای بعد از پیرسینگ زبون خوبه باعث میشه التهابش کم بشه پس اوردمش تا از درد نجاتت بدم
+ آره امروز بهم گفتن ولی قبل از این که من بیارم پسر قشنگم برام اوردش، خب بدش من
سونگمین نگاهی به دستی که به سمتش دراز شده بود انداخت، لبخند خجالتی زد و بدون توجه به دست منتظر چان خم شد و بوسه ای روی لبهای پف دارش گذاشت.
- میخوام بهت کمک کنم
سونگمین گفت و گرمای کمی رو روی گونه هاش حس کرد، گونه هاش بخاطر کاری که قرار بود بکنه صورتی شده بود و این از چشم چان دور نموند.
سونگمین بدون توجه به پروانه هایی که توی دلش به پرواز درومده بودن یخ رو بین لبهاش گرفت و به لبهای چان که نیشخندی روش نقش بسته بود نزدیک شد. لبهای خندون چان از هم باز شد و یخی که بین لبهای سونگمین بود رو وارد دهانش کرد یخ زبونش و فلز داخل دهنش رو خنک کرد. بعد از چرخوندن یخ توی دهنش به سونگمینی که منتظر بود نگاه کرد، یخ رو به بیرون از دهنش هدایت کرد و سونگمین بدون لحظه ای تأمل یخی که بخاطر گرمای دهان چان کمی آب شده و کوچیک ترش کرده بود رو وارد دهنش کرد.
دستهای چان دور کمر سونگمین حلقه شد و قبل از این که سونگمین یخ رو دوباره بهش برگردونه با یه حرکت تیشرتش رو از تنش بیرون کشید و بدن عریانش رو به خودش چسبوند، انگشتهای دستش رو روی بدنش حرکت میداد و نوازش میکرد و با دست دیگش سرش رو به خودش نزدیک کرد و بدون توجه به دردش بوسه ی محکمی روی لبهای سونگمین گذاشت و بهش فهموند یخ رو بهش پس بده. سونگمین توسط زبونش یخ رو به سمت دهن چان هدایت کرد ولی قبل از فاصله گرفتن زبونش توسط چان گرفتار شد و سونگمین تونست سرمای یخ و پیرسینگ زبون چان رو حس کنه و کمی باهاش بازی کنه و از شدت هیجان وارد شده بین بازوهای شگل گرفته ی چان بلرزه.
رد و بدل کردن یخ بین دهانهاشون تا زمانی که یخ نسبتا بزرگ، کوچیک و کوچیک تر بشه ادامه داشت و بعد از اب شدن کاملش با اکراه از هم فاصله گرفتن، لبهای جفتشون خنک، قرمز و متورم شده بود. درد چان تقریبا از بین رفته بود سونگمینی که روی بدنش دراز کشید بود رو با یک دست چرخوند و بدون این که فاصله ای ایجاد کنه کنار خودش روی تخت خوابوند و سرش رو روی بازوش میزون کرد.
- بهتر شدی؟
+بهتر؟
بوسه ی صدا داری روی لبهای سونگمین نشوند
+ عالیم، تو یه روز جون من و میگیری میدونستی؟
سونگمین خندید بازوی زیر سرش و بوسید و دستش رو دور کمر چان گذاشت و با انگشت اشاره روی ستون فقراتش حرکت کرد.
- چانی
+ جانم؟
- میشه تا موقعی که خوب بشی همینجوری کمکت کنم؟
چان لبخند بزرگی زد و با خوشحالی سرش و تکون داد که سونگمین رو به خنده انداخت.
- تو خوشت اومده
+ یااااا نگو که تو خوشت نیومده!!!
سونگمین خجالت زده سرش رو توی گردن چان پنهان کرد
- سونگمو عاشقش شد، حتی اگر خوبم شدی هم باید انجامش بدیم.
چان سونگمینِ شیرین زبونش رو تنگ تر به خودش فشرد و بوسه ای روی گوشش گذاشت.
+ هر چی پاپی شیرین عسلم بخواد همون میشه.
YOU ARE READING
SKZ Scenario
Romanceهای^^ فقط یه برش کوتاه از زندگی چانگجینی داشتم که دوست داشتم جایی بذارمش و اره این شد که فعلا اینجام:) البته که هیچ ادعایی تو زمینه ی نویسندگی ندارم