خورشید در حال غروب کردن بود. روی چمن ها نشسته بود و تدی شیری رنگی به تن داشت، سرش رو پایین انداخته بود که باعث شده بود موهای خرمایی رنگش روی صورتش بریزه و با دقت در حال درست کردن یک جفت حلقه با گلهای ریز و سفید رنگ بود و برای تمرکز بیشتر زبونش رو بین لبهاش اسیر کرده بود.
" امیدوارم جینی یه ذره دیگه کارش طول بکشه" زیر لب زمزمه کرد اما چیزی از تموم شدن جملهاش نگذشته بود که انگشتهای کشیده ی آشنایی لا به لای موهاش فرو رفت.
" چیکار میکنی مینی هیونگِ من؟ "
مینهو با شنیدن صدای دوست داشتنی پسر کوچیکتر سرش رو بالا آورد و با چشمهای تیله ایش به پسر خیره شد.
" اوه اومدی! " با شکست خوردن توی نقشه ای که کشیده بود حلقه های نیمه آماده رو بالا آورد و به هیونجین نشون داد.
" دارم یه چیز قشنگ درست میکنم. "
هیونجین خودش رو جلوتر کشید، پشت مینهو نشست و پسر رو به خودش تکیه داد.
" واو اینا خیلی خوشگلن. "
" اوهوم. نمیشد دیر تر بیای؟ "
" قرار بود سورپرایز باشه؟ "
"اوهوم." مینهو گفت و لبهاش رو آویزون کرد.
هیونجین آروم خندید و روی لبهای آویزون مینهو بوسه ای نشوند تا زود اومدنش رو از دل پسر در بیاره.
" هیونگِ من خیلی شیرینه. نظرت چیه بهت کمک کنم و به همون اندازه که باید سورپرایز میشدم سورپرایز بشم؟"
لبخند بزرگی روی لبهای مینهو نشست و بیشتر خودش رو تو آغوش پسر رها کرد. دستهای کشیده ی هیونجین کنار دستهای کوچیک مینهو در حال کار کردن و حلقه ها در حال درست شدن بود.
با کامل شدن حلقه ها، هیونجین به قولی که به مینهو داد عمل کرد و صورت شگفت زدش رو تقدیم مینهو کرد.
" شبیه احمقا شدی هیونجین. " مینهو گفت و به خنده افتاد. هیونجین خنده های مینهو رو بوسید و با قلقلک دادنش سعی کرد احمق گفتن مینهو رو تلافی کنه.
" باشه باشه، بسه، احمق نیستی."
مینهو میون خنده هاش با صدای بلند گفت تا هیونجین رو متوقف کنه، هیونجین مینهو رو دوباره سر جای قبلیش توی اغوشش برگردوند و بیشتر به خودش فشرد.
" خب الان با اینا چیکار میکنیم؟ "
مینهو یکی از حلقه هارو بالا آورد و اون توی انگشت حلقه ی هیونجین جا داد، هیونجین دومین حلقه ی گل رو از مینهو گرفت و بعد از گذاشتن بوسه ای روی انگشتِ حلقه ی پسر اون رو وارد انگشتش کرد. مینهو خجالت کشیده از حرکت هیونجین کلاه تدیش رو روی سرش کشید و سعی کرد صورتش رو قایم کنه اما نمیدونست قلب عاشق هیونجین رو عاشق تر میکنه.
YOU ARE READING
SKZ Scenario
Romanceهای^^ فقط یه برش کوتاه از زندگی چانگجینی داشتم که دوست داشتم جایی بذارمش و اره این شد که فعلا اینجام:) البته که هیچ ادعایی تو زمینه ی نویسندگی ندارم