part 10--> pTD

589 111 5
                                    

Jm pov:

نوشیدن شامپاین بعد از شام سنگین پوروتئنی مثل استیک لذت خاصی به همراه داره اینو زمانی متوجه میشین که امتحانش کنین..ولی این حس خوب زمانی چند برابر میشه که اون شام لذت بخش رو در تراس رستوران شش ستاره سرو کنی..درست در طبقه پنجمش..جایی که باد ملایم شبانه دستشو بین موهات میکشه و اون تارهای نازک رو به رقص در میاره.... دسر پاناکوتایی که خیلی وقت ها انتخاب اول جیمین نبود روی میز دایره شکل تقریبا دست نخوره مونده بود و نگاه امگای محبوب جایی بین گلدون سرامیکی روسی و شمع های معطر ایتالیایی در گردش بود....گرچه این ضاهر قضیه بود..وباطنش به افکار سرکش پسر جوان میرسید..دقیقا در عمق عقاید و باورهاش..همون استدلال هایی که به پسرک ما اجازه هیچ گونه..عشق عاشقی ای رو نمیداد...اما برای اون لحظه در فکر های دیگری بود...مثلا چطور میتونست شام اون شب رو هرچه زودتر خاتمه بده و به تخت بزرگ و ملافه های ابریشمیش برگرده...الفای جنتلمنی که باهاش به قرار شام اومده بود همه ی معیارهای... ددی بودن رو داشت...شوکای مرد دورگه چینی کره ای که صاحب برند معروف عطر سی سی بود..اون مهربون پر لطافت بود..با جیمین مثل جام های کریستالی برخورد میکرد و زمانی که جیمین رو لمس میکرد..لمس هاش گرم و پرقدرت بود..براش کادوهای انچنانی میخرید..و تمام علایق جیمین رو که در نت پیدا میشد از بر بود..چهره ی پرفکت قد بلند و کفش های ورنی همیشه براقش از اون یه چارمینگ متحرک ساخته بود....

باهمه ی اینها..جیمین نمی تونست از دیدن نقاط منفی شخصیتش دست برداره...بازم اگه اشاره نکنیم که اون نقاط منفی یا عیب ها فقط از نظر مین جیمین می تونست عیب باشه...

میخوام براتون چندتاییشو بگم تا شماهم متوجه اش بشین...اولین موردی که خیلی روی ذهن امگای اصول گرای ما میرفت..حرکت زیاد از حد مرد روبه روش بود...مثلا وقتی که دنبال پسر امگا رفت درو براش باز میکرد و میبست و زمانی که رسیدن هم باز زودتر پیاده شد تا درو برای جیمین باز کنه و برای مرد کوچک ما که خودش یک فرد مذکر بود این حرکت رو مخ و ازار دهنده بود چون که هم دست داشت و نه فلج بود ..و همین نگه داشتن در براش یا چمیدونم..قد پسر روبه روش براش ازار دهنده بود خندهاش...که بی پروایی و پولدار بودن رو جار میزد..محبوبیتش..و هزار یک چیز خورده ریزه..بی اهمیت مثل دستمال جیبیش..قاب گوشیش..حلقه های تو دستش و گوشواره های دکمه ایش..همه و همه برای جیمین مثل تابلوهای خطر گوشه و کنار تصویر مرد خاموش روشن میشد..واشکالاتی که تهیونگ اسم اونا رو مریضی مین گونه گذاشته بود...

حالا که تا اینجا این هارو براتون گفتم وقتشه..دلیل این دیت بی برنامه ریزی رو هم بهتون بگم...و اون دلیل چیزی به اسم کیم تهیونگ میتونه باشه...پسر امگایی که عاشق قرار های چهار نفرس و همین طور عاشق هیونگ کوچولوش پس به این فکر کرده بود اگه که قرار نیست کاپلی به اسم مین یونمین به وجود بیاد..پس بهتره برای هیونگش...خودش دوست پسر پیدا کنه هرچی نباشه اون عاشق بچه هاس و دیدن بچه های لپ لپی هیونگشم از ارزوهاشه...

 *Mon amour* Completed Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang