13

4 1 0
                                    

من در خاطراتم زندگی می‌کنم.
من همان دیوانه‌ای هستم که جامعه درباره‌اش هشدار می‌دهد. من همان مجنونم که درباره‌اش داستان می‌نویسند و شعر می‌سرایند.
و جانا، بی تو، هر روز بیشتر و بیشتر در جنون فرو می‌روم.

من در یک تخیل تماما آبی زندگی می‌کنم. من به خیال خود خوشم، با خیال خود زندگی می‌کنم.

جانا دستم را بگیر. دارد باران می‌بارد. دستم را بگیر.
بار دیگر بگذار در آغوش بگیرمت. نفس گرمت را روی صورتم حس کنم، با وجودت آرام شوم.

به من بگو همه چیز درست می‌شود. لطفا اسمم را بگو. بگو هنوز دوستم داری. بگو مرا یادت می‌آید. بگو من هم در خاطراتت وجود دارم.
بگو تو هم خاطره مرا زندگی می‌کنی. بگو تو هم مجنونی.

The WaterWhere stories live. Discover now