عاقا سلام ما اومدیم
با یه پارت تقریبا طولانی 🤔کاور رو دیدین ؟ این قسمت همه هستن انقدر همه هستن که یه سری شخصیتا تو کاور جا نشدن
اصلا 😂😂😂آپ شدن " سندروم استکهلم " شد یه شب در میون 🤗
یعنی یه شب داریم ، یه شب نه !
الان امشب داریم پس ... ؟
بریم که پارت امشب رو شروع کنیمبا وُت و کامنتا از داستان حمایت کنین ❤
جانی با عصبانیت گفت : درست حرف بزن یه جای خارج از شهر کجاست ؟ درست حرف بزن .
زن با ترس گفت : الان آدرس دقیقش رو واست می نویسم تو رو خدا خواهش میکنم منو نکش !صدای مردی شنیده شد : اولیویا ؟
جانی فهمید که کسی دیگه توی خونه اس سریع زنی که حالا فهمیده بود اسمش اولیویاست رو به داخل خونه هل داد و گفت : از جات تکون نخور صدات در نیاد هر دو تون خفه شین !
مرد با ترس سر جاش نشست و دستهاش رو آروم به نشونه ی تسلیم بالا آورد . اولیویا گفت : بذار برم کاغذ بیارم بنویسم .
جانی یه چشمش رو اولیویا بود و یه چشمش به مردی که پشت سرش بود گفت : لازم نکرده .
و بعد رو به نایل کرد و گفت : هر چی میگه بنویس .
نایل سریع گوشیش رو در آورد و مشغول تایپ کردن آدرسی شد که اولیویا می گفت .
بعد از تموم شدن حرفش جانی شروع به عقب رفتن کرد و گفت : حواسم به هر دو تون هست کلی آدم دارم که چشمشون رو شماست اگه بفهمم به پلیس زنگ زدین ... نمیخوام بگم چه بلایی سرتون میاد ...
و بعد رو به اولیویا کرد و گفت : به بچه های کوچیکت فکر کن ...انقدر عقب رفتن تا از در خارج شدن و جانی سریعا نایل و جاش رو به سمت ماشینش هدایت کرد که جایی پارک شده بود که اصلا تو دید نبود
هر سه سوار ماشین شدن . نایل با استرس گفت : آدرسش رو سیو کردم برو از همین راه برو .جانی در حالی که نگاهش رو به بیرون دوخته بود و خونسرد به نظر می رسید گفت : آروم باش نایل ! ما قرار نیست به اون مسیر بریم !
نایل با بهت گفت : تو دیوونه شدی ؟ تو دیوونه ای لعنتی ؟؟؟ جاش پیاده شو با هم میریم .
جانی با صدایی بلند و قاطع گفت : نایل ! چند دقیقه ساکت شو ... فقط چند دقیقه ...
جاش در ماشین رو باز کرد و گفت : لعنت بهت جانی !
صدای جانی جاش و نایل رو به خودشون آورد : از تو ماشین جُم نخورین من میدونم دارم چه غلطی میکنم ... اون آدرس کاملا ساختگیه ... متوجه استرس اون زن موقع دادن آدرس نشدین ؟
جاش دوباره در رو بست و گفت : منظورت چیه ؟
جانی گفت : ما به اون آدرس نمیریم ، ما به آدرسی میریم که اون زن ما رو میبره .
YOU ARE READING
Stockholm Syndrome
Fanfiction_ تو آزادی هر جا میخوای بری ! _ اگه همیشه من رو اینطوری نگه داری هیچ وقت هیچ جا نمیرم ... سندروم استکهلم تو این اتاق هست !