19 : " مواظب خودت باش چشم اقیانوسی من "

49 11 10
                                    

عاقا بالاخره من با یه پارت جدید اومدم 🙂🖐

بیشتر از این صحبتی ندارم برین بخونین بعدش با هم راجع به این پارت حرف بزنیم 😊

وُت و کامنت یادتون نره هااااااااا

دیگه هیچکس نمی تونست جلوی هری رو بگیره .

حدود چند ساعت از اون اتفاق گذشته بود و حالا هری بدون وقفه تو خونه راه می رفت و مشت هاش رو به در و دیوار می کوبید .

روی مبل زین تو بغل لیام خوابش برده بود و لیام هر از چند گاهی چرت میزد و از خواب می پرید . جانی با گوشی داشت یه کارایی می کرد و نایل هم کنارش نشسته بود .

هیچ کس حرف نمی زد . همه تو شوک این قضیه بودن .

جانی بلند شد و رو به روی هری ایستاد . هری بلافاصله گفت : چیزی پیدا کردی ؟

_ هری آروم باش به این سادگی ها نیست . من نمیتونم رد چیزی رو اینطوری بزنم و به علاوه تو از من خواستی که به پلیس چیزی نگم و این قضیه رو خیلی سخت تر میکنه .

هری سرش رو بین دستاش گرفت و بعد موهاشو داد عقب و گفت : الان تو نظرت چیه ؟

جانی گفت : تو هیچ آدرسی از این یارو نداری ؟ سایمون ؟ اصلا مطمئنی که اون لویی رو دزدیده ؟

_ شک ندارم کار خودش بوده و خب یه آدرس دارم ولی بعید میدونم الان اونجا منتظر ما نشسته باشه .

_ هر آدرسی باشه خوبه میتونیم یه نشونی ازش پیدا کنیم .

هری آدرس رو به جانی داد و بعد خودش و جانی و لیام با هم به آدرس رفتن .

حدود نیم ساعت بعد به اونجا رسیدن همشون آروم پیاده شدن . چند تا چراغ داخل اون خونه ی بزرگ روشن بود . آروم جلو رفتن جانی اسلحه هاش رو از راجر پس گرفته بود و حالا یکیش تو دستش بود و آماده ی شلیک .

هری و لیام هم با اسلحه های خودشون منتظر هدف گیری و شلیک بودن . آروم آروم به خونه نزدیک شدن .

هری آروم به جانی گفت : انگار یه صداهایی میاد .

جانی خیلی آروم به هری گفت : آروم باش ... خودم میشنوم .

هر سه تاشون آروم به سمت صدا رفتن انگار شبیه صدای گریه بود ...

گریه ی لویی ...

تپش قلب هری نامنظم شد . به لیام نگاه کرد و زیر لب گفت : صدای لوییه ... صدای گریه ی لوییه ...

Stockholm SyndromeWhere stories live. Discover now