3 : " سوییت کریچر "

68 16 8
                                    

سلام سلام چطوریایین ؟

امیدوارم منتظر این قسمت بوده باشین چون من خیلی خیلی سریع قراره آپ کنم 😅

کاور رو دیدین ؟ این هری و این لویی رو داریم الان

دیگه بیاین بریم سراغ ادامه ی داستان

و کامنت و وُت یادتون نره

امیدوارم از این پارت خوشتون بیاد 🖐

لویی بعد از قطع کردن تلفن خودش رو روی تخت انداخت و همین طور که به قرارش فکر میکرد با لبخند روی لبش خوابش برد .

این چند روز مثل برق و باد برای لویی گذشت یکی دو بار به هری زنگ زد و باز هم صدای اون پسر رو پشت خط شنید . هری انگار خیلی درگیری شغلی داشت و لویی به خودش یادآوری کرد که درباره ی کار هری بیشتر ازش سوال کنه .

بالاخره آخر هفته سر رسید و لویی حدود دو سه ساعت بود که جلوی آینه لباساش رو پرو میکرد و موهاش رو حالت می داد ولی به هیچ نتیجه ای نمی رسید

نایل روی تخت لویی نشسته بود و با بی تفاوتی به لویی نگاه می کرد . نفسش رو صدا دار بیرون داد و گفت : لویی ؟ من جای تو خسته شدم ! بس کن یکی رو بپوش دیگه !

لویی با عصبانیت و آشفتگی بهش نگاه کرد و گفت : نایل چند بار سر قرار رفتی ؟

نایل الکی ادای فکر کردن رو در آورد و گفت : عام ... یه هشت نه باری ... نه بالای پونزده بار !

_ کدومش موفقیت آمیز بود ؟

نایل میخواست بگه هیچکدوم ولی به جای اون بلند شد و گفت : تو به من چیکار داری ؟ من خیلی آدم حساسیم و هنوز دختر رویاهام رو پیدا نکردم ! اما ...
اما تو به نظر میاد که فرد مورد علاقه ات رو یافتی پس ...

نایل دستش رو دراز کرد و گفت : این پیراهن با این کت قشنگ و این شلوار رو بپوش !

لویی به لباس ها نگاه کرد و گفت : مطمئنی که خوبه ؟ آخه یه ذره برق میزنه و خب عام ... ؟

نایل حرفش رو قطع کرد و گفت : لویی ! اصلا ببین اون هم تو رو میخواد یا نه ! شاید اصلا یه دوست دختری چیزی داشته باشه ؟! ها ؟

لویی به سرعت لباس ها رو از دست نایل قاپید و گفت : من میخوام خودم خوب به نظر برسم به اون چیکار داریم ؟

نایل خندید و گفت : بدو بدو بپوش ! کجا قراره برین ؟

لویی همون طور که صداش از پشت در اتاق می اومد گفت : یه کافی شاپه به پیشنهاد هری !

لویی لباس پوشیده اومد و گفت : چطوره ؟

نایل سوتی زدو گفت : محشره فقط ...

Stockholm SyndromeOù les histoires vivent. Découvrez maintenant