روزی روزگاری در شهر پاریس یکی از زیبا ترین شهر های فرانسه پسری از دو نژاد مختلف کره ایی - فرانسوی به دنیا اومدموهایی به رنگ شب و چشمانی به زیبایی اقیانوس داشت
پوستی از جنس هلو... همانطور شیرین و زیبا بود
همانند فرشته ایی که از بهشت بر زمین امده باشه میدرخشید
با چشمانی بارانی پدرش را که با لبخند و چشم هایی که پر از عشق و محبت بهش خیره شده میدید
و مادرش که انتظار دیدن فرزند عزیز تر از جانش رو میکشیداون حاصل عشق مادر و پدرش بود ... پدر و مادری که برای رسیدن بهم سختی های زیادی رو کشیدن
وقتی در بغل مادرش به ارامی فرود امد بوی بهشت رو احساس کرد
انگاری همان قسمت از بدن مادرش برایش تنها چیزی بود که در تمام طول زندگی اش میخواست
مادرش اشک میریخت و فرزندش را با تن بیجانش به خودش میفشوردمادر : خیلی خوشگله ادوارد نه؟
ادوارد : ازه لیسا ....پسرمون درست مثل خودت خوشگله
لیسا خنده مستطیلی خوشگلی کرد و به ادوارد ، همسرش نگاه کرد
لیسا : اسمشو چی بزاریم؟
ادوارد :هوممم.... نظرت راجب تهیونگ چیه؟
لیسا نگاه شوکه امیزشو به همسرش داد
لیسا : تهیونگ؟ این که اسم پدر بزرگ منهادوارد لبخندی زد و پیشونی همسر بی حالشو بوسید
ادوارد : میخوام اسم کره ایی براش بزارم ... دوست دارم درست مثل پدر بزرگت ادم بخشنده و مهربونی باشهلیسا لبخند زیبایی زد و به تهیونگ نگاه کرد
لیسا : به خونه خوش اومدی پرنس تهیونگه من ...خوب دوستان اینم از پارتت اوللللل
امید وارم خوشتون اومده باشه ببخشید یکم کم بود چون اولین پارت بود دیگه خیلی نمیخواستم وارد موضوع بشم ولی الان پارت بعدی هم اپ میکنم❤️❤️
نظراتتون رو بهم بگید
تا دیداررر دیگررر بدرووووودددددد❤️❤️❤️
YOU ARE READING
✨ Salvation
Romanceکاپل : kookv ژانر : Smut,Fantasy,Romance داستان راجب پسر بچه ایی به اسم تهیونگه که خدایان بهشت اون رو به عنوان پادشاه اینده سرزمین بهشت معرفی کرده اند کی فکرشو میکرد که لوسیفر ، پادشاه جهنم از این موضوع بسیار عصبی بشه و به فکر نابود کردن اون بچه با...