Part 12

140 33 108
                                    

اهنگ him & i

تهیونگ نگاهشو از غروب افتاب گرفت و جونگ کوک نگاه کرد
اون هم مثل خودش محو زیبایی بود

لبخندی به چهره جونگ کوک زد
اروم به دستای کشیده جونگ کوک نگاه کرد

وسوسه لمس اون دستا وجودشو قلقلک میداد
دستشو جلو برد و اروم انگشتای دست جونگ کوکو لمس کرد
دستشو محکم گرفت

جونگ کوک از خلا در اومد و با شتاب به تهیونگ خیره شد
ته با یه لبخند زیبا به غروب خیره بود

جونگ کوک دست ته رو ول کرد و با دودلی به ته نگاه کرد
کوک : تهیونگ

تهیونگ با تعجب به کوک نگاه کرد
کوک سریع صورت ته رو گرفت 

کوک : امروز وقتتو بهم بده ... میخوام یه جایی ببرمت

ته : و... وا وایسا ببینم چی؟
کوک سریع دست ته رو محکم گرفت همراه خودش کشید

ته : جونگ کوک کجا داریم میریم؟
کوک حرفی نزد به راهش ادامه داد

اطرافو نگاه کرد چشمش به یه موتور افتاد
سریع به سمت موتور مشکی رفت و نشست رو موتور

کوک : تهیونگ سوار شو تا صاحبش نیومدههه
ته : ولی این دزدیههه جونگ کوککک

کوک : مننن لوسیفرمم فکر کردی این چیزا برام مهمه؟؟
تهیونگ به جونگ کوک نگاه کرد ... اونم با تعجب
رسما یادش رفته بود اون لوسیفره

دید صاحب موتور با عصبانیت داره میاد سمتشون
سریع پشت جونگ کوک نشست

کوک : محکم منو بگیر
تهیونگ سریع دستاشو دور کمر کوک حلقه کرد
سرشو با ترس به کمر کوک فشار داد

سریع گاز داد از اونجا دور شدن
جونگ کوک شروع کرد خندیدن
کوک : دیدی ترس نداره؟ همین میدزدی در میری راحت بهترین چیزارم داری... بهتر از این مگه میشه؟ هوم؟

ته دستاشو دور کمر کوک شل کرد
اروم چشماشو باز کرد به جلو نگاه کرد

باد خنک به صورتش میخورد و موهاشو تو اسمون میغلتوند
لبخندی زد ...

ته : اره .... خیلی باحاله
کوک : همینجوری هم میریم برات لباس بگیریم

ته : میتونیم بریم خونه چرا دزدی اخه؟؟

کوک اهی کشید
کوک : پول داری؟
ته : اممم... نه

کوک به سمت ته برگشت و پوزخندی زد و گفت : پس باید دست به کار شیم

✨ SalvationWhere stories live. Discover now