Part 2

312 56 26
                                    



با عصبانیت فریاد های بلندی میکشید که تمام جهنمیان رو میترسوند
خشم لوسیفر چیزی نبود که به راحتی فروکش کنه
تا خونی ریخته نمیشد لوسیفر هم اروم نمیگرفت

با خشم تمام دیوار های قصر سیاه رنگشو خط میکشید و فریاد میزد
موهای مشکی و خیس از عرقشو میکشید
لوسیفر : ایننن اجازهههه رو نمیدمممم کهههه یه پادشاههه دیگهههه به کشتنننن من بیادددددد

همونطور شروع کرد به خندیدن
خنده های وحشتناک و بلندش تو کل جهنم پخش میشد و نشونه از دیونه شدن لوسیفر میداد
همون لحظه پسر خوانده لوسیفر که تنها کسی بود که میتونست خشمشو بخوابونه وارد اتاق لوسیفر شد

شوگا : جونگگگ کوکککک اروم باشششش

شوگا : جونگگگ کوکککک اروم باشششش

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

شوگا
پسر خوانده لوسیفر

جونگ کوک : چطورررر میتونم اروم باشمممم هااا؟؟؟ اون بهشتیاااا از هررر فرصتییی استفاده میکنن منو بکشننننن تا چقدررر میخوان تلاششش کنن فقطط پاکییی تو دنیا باشهههه؟؟؟؟ بودننن من براشوننن مانعیه که هرگز نمیشکنه شوگا

جونگ کوک بلند و دیوانه وار شروع کرد خندیدن
چشماش کاملا مشکی شده بود معلوم بود این سری قراره اشوب بزرگی به پا کنه

شوگا خیلی خنثی به جونگ کوک نگاه میکرد
عادت کرده بود به رفتار های دیوانه وار جونگ کوک
میشد اسمشو گذاشت دیوانگی و دیوانه تر از جونگ کوک وجود نداشت فقط کافی بود زنجیر هایی که جادوگر های بهش براش خونده بودن شکسته شه تا کل دنیا رو از بین ببره چون قدرتشو داشت
انقدر قدرت داشت که مردم رو تو اتیش مواد مذاب ذوب کنه یا بدتر سلاخیشون کنه و بهشتیا هیچ کاری نتونن بکنن

فکری به ذهن شوگا رسید
شوگا : چرا مثل من نمیری زمین تا بهش یاد بدی بد باشه ؟؟؟ اینجوری بعد مرگش میتونه بیاد پیشت دست چپت شه این سری

جونگ کوک نگاه پر از خشونت و عصبیشو به شوگا داد
خواست سرش داد بزنه که صدای کسی نظرهردوشونو جلب کرد

جونگ کوک نگاه پر از خشونت و عصبیشو به شوگا داد خواست سرش داد بزنه که صدای کسی نظرهردوشونو جلب کرد

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

جنی
یکی از گناه الودان زمین که بعد از مرگش به جهنم اومد
خواهر شوگا

جنی : از تو بعید بود شوگا
پوزخندی زد و با صدای اغواگرش شروع به حرف زدن کرد

جنی : تو فقط یه پسر بدبخت بیچاره بودی که من تورو از زیر لگد اینو اون جمع میکردم تازه .... اون پسر که نور چشمیه خدایانه
اوووووو مطمئنم اگر جونگ کوک حرکتی بزنه که به چشم بیاد کونش میزارن

جنی بلند شروع کرد به خندیدن
جونگ کوک رو صندلیش نشسته بود و به سقف خیره بود
شوگا عصبی از حرف جنی غرید

شوگا : من فقط نظرمو گفتم جنی اون پسر نباید به ۱۸ سالگی برسه هممون بدبخت میشیم میفهمی؟؟

جنی پوزخند معنا داری زد و به برادرش نگاه کرد

جنی : جناب لوسیفر ... نظرت چیه که بکشیش؟

شوگا عصبی رفت سمت جنی و گردنشو گرفت به دیوار سیاه و داغ اتاق چسبوند و ناخوناشو محکم به گردنش فشار داد

شوگا : میخوای هممونو به کشتننن بدیییی جنییی؟؟؟

جنی اهی از درد کشید
خون از گردنش مثل ابشار سرازیر شده بود
تو اون حالت خنده اغواگری کرد

جنی : تو طرف کی هستی شوگا ..... طرف مایی یا طرف اون بهشتیای عوضی؟؟؟ حتا به ... به خاطرشون داری خواهرتو اذیت میکنی....
شروع به سرفه کردن کرد

شوگا همونطور با بی احساسی به جنی که در تقلای این بود که از زیر دستش در بره نگاه میکرد
چشماشو بست و گردن جنیو ول کرد
جنی افتاد زمین و بلند شرو به سرفه کردن کرد
ولی....
جنی راست میگفت
واقعا اون طرف کی بود؟
باید پشت لوسیفر که بچگیشو و کل زندگیشو نابود کرد و باعث شد پا به این جهنم بزاره رو میگرفت یا اون بچه معصومی که دست خودش نبود که از طرف خدایان انتخاب شده ؟

لبخند غمگینی زد ... از این حس متنفر بود ... یه حسی که دوست داشت خودش جای اون بچه میبود ... زیر پروبال بهشتیان بزرگ میشد و حتا زندگی بعد از مرگشم معلوم بود
انسان ها وقتی به دنیا میان بهشون فرصت هایی داده میشه که زندگی بعد مرگ خودشونو بسازن
اگر کارای خوبی بکنن و دل کسیو نشکنن بعد مرگشون به بهترین جای ممکن میرن
اگر بدترین کارارو بکنن ... هر کار کثیفی که چه ادم چه موجثدات دیگه به ذهنش میرسید رو انجام میدادن بدترین جای ممکن پا میزاشتن
ولی من دست خودم نبود که بعد از مرگم کجا زندگی کنم
فرصتی بهم ندادن که انتخاب کنم کدوم طرفم

از جاهلیتم استفاده کردن و منو از بچگی با اینکه نمیخواستم ادم کثیفی بار اوردن تا الان اینجا کنار لوسیفر باشم

یه جورایی... به اون بچه حسودیم میشه ... دل سنگ و بی رحمم نمیخواد که اون بچه از خدایان دیدن کنه .... پس معلومه من طرف کی هستم

پوزخندی زد....

شوگا : لوسیفر ... بیا کار اون بچه رو تموم کنیم

جونگ کوک سرشو از بالا پایین اورد و به شوگا که درست جلوش با یه پوزخند ایستاده بود نگاه کرد

جونگ کوک : که اینطور.... پسره بی رحم من ..
جنی با ذوق از بازوی شوگا اویزون شده بود و تمام صورت شوگا رو میبوسید

جونگ کوک بلند شد و با قدم های سنگینش خودشو به شوگا رسوند

لوسیفر : همه چیز رو اماده کن ... منو به زمین بفرست









خوببببب اینم از پارت دووووووو
این سری بیشتر نوشتم ....
اینطور که معلومه جونگ کوک قراره بچه بیچاره رو بکشه ...‌

سوال این پارت
نظرتون راجب شوگا چیه؟🤔

کامنت یادتون نرههه اون ستاره پایین هم بزنید خیلی بهم کمک میکنه و انرژی میده که من بیشتر براتون اپ کنم ❤️❤️❤️❤️
تااا پارتییی دیگرررر بدرودددد دوستااانننننن❤️❤️❤️❤️

✨ SalvationDonde viven las historias. Descúbrelo ahora