Part 7

191 32 15
                                    

اهنگ پیشنهادی :doin time از lana del rey

......۱۲ سالگی .........

با خیال راحت داشت درسشو میخوند
الان یه سالی بود که یکمی تغییر کرده بود
انگار جا افتاده تر و پخته تر از قبل شده بود

داشت زیست میخوند ... بدن انسان یکی از زیبا ترین موضوع هایی بود که میشد راجبش کنجکاوی کرد
و اونم برای تهیونگی که عاشق چیزای پیچیده و بزرگ بود

تو حال خودش بود
کوک یواش وارد اتاقش شد و پشت تهیونگ قرار گرفت
یهو داد زد : بوووووو

ته هیچ عکس العملی نشون نداد ولی بعد خنده ارومی کرد
کوک که شونه هاش اویزون شده بود چون نتونسته بود ته رو بترسونه غر زد

کوک : چرا نمیترسی؟
ته : به این رفتارات عادت کردم

کوک خودشو رو تخت تهیونگ پرت کرد و کتابی که رو تخت بودو گرفت

کوک : باز داری از این چیزای چرتو پرت میخونی؟ چرا به جاش نمیری ورزش کنی یکم عضله بسازی؟

ته اهی کشید و به جونگ کوک نگاه کرد
ته : من تازگیا یه چیزی متوجه شدم ... من از اینکه مرد باشم بدم میاد... دلم میخواد همینجوری لاغر و ظریف بمونم

کوک لبخند دیوثی زد و به ته با شیطنت نگاه کرد
کوک : میدونی من چرا به جهنم رفتم؟

ته : نه چرا؟
کنجکاو به جونگ کوک نگاه کرد

کوک : من حدود ۴۰۰ سال پیش به دنیا اومده بودم ... هرچی بزرگتر میشدم از دخترا خیلی بدم میومد و یه روز عاشق یه پسر شدم و چون بهش تجاوز کردم منو دار زدن

ته پوکر به کوک نگاه کرد
ته : مگه میشه با چنین چیزی پادشاه جهنم شی؟

کوک : خوب سنت قد نمیده کامل برات بگم کوچولو

ته : وایسا ببینم ... رابطه جنسی با یه پسر؟ مگه امکان داره؟

کوک پوزخند شیطانی زد
کوک : بد نیست راجب انواع گرایش ها تحقیق کنی کوچولو ... اونوقت میفهمی چه گرایشی داری

ته : هعی منو دست کم نگیر ... من میدونم همجنسگرایی وجود داره و به همه ال جی بی تی ها احترام میزارم

کوک : جدی؟؟ پس تاحالا متوجه شدی گیی هستی اره؟

تهیونگ گونه هاش رنگ گرفت و اخم کرد
ته : اصلا باشم گی ... چه فرقی به حال تو داره؟

کوک : میدونی منم گیم دیگه اره؟
ته : خوب هستی که چی؟

کوک بلند شد و رو تهیونگ که به میز تحریرش تکیه داده بود خم شد
لبخند شیطونی زد

✨ SalvationWhere stories live. Discover now