Part 14

125 32 28
                                    

اهنگ pray for me از the weeknd


۱۶ سالگی .........

جیسو : داستان از همون جا شروع شد
زمانی که تو زمان بچگی با یه مرد سیاه پوش ملاقات کردی
بعدش تصمیم گرفتی به خانوادت نگی درسته؟

تهیونگ که بی احساس به زمین زل زده بود نگاهشو از زمین گزفت و به زن رو به روش داد

ته : نه ... دلیل داشتم

جیسو : میتونم بپرسم چه دلیلی؟

ته با تمسخر به جیسو نگاه کرد و پوزخند زد
ته : نه

جیسو گلویی صاف کرد و دست تهیونگو گرفت و لبخندی زد

جیسو : من میخوام کمکت کنم تهیونگ جان ... تو اومدی اینجا تا ازم مشاوره بگیری تا حالتو خوب کنم

ته سریع دستشو کشید و اخمی کرد
ته : تو داری این کارو انجام میدی چون داری بابتش پول میگیری

جیسو : ولی ....

ته : ممنون من دیگه میرم هرگزم نمیام به اندازه کافی ازم حرف کشیدین بسته

سریع بلند شد کولشو گرفت به سمت در رفت سریع از اونجا زد بیرون
اینجور نبود که تهیونگ میگفت
شاید به ظاهری این حرفو میزد ولی درونش یه چیز دیگه بود

اون خودش ارزو داشت روانشناس شه و به دیگران کمک کنه ولی روانشناسایی که میرفت همه بهش میگفتن که باید دارو مصرف کنه

فکر میکردن تهیونگ احمقه نمیدونه دارو هایی که میدن همه مغز ادمو پوچ میکنه

اونم دارو هارو میریخت سطل اشغال ... اون مغز خودشو دوست داشت ، جسم و عقلشو دوست داشت

احمق نبود اصلا نبود

رفت بیرون دید جیمین تو ماشین نشسته منتظرشه
در جلوی ماشینو باز کرد و نشست داخلش

جیمین : باز اومدی بیرون؟
ته : انتظار دیگه ایی داری؟

جیمین اهی کشید و ماشینو به حرکت در اورد
ته به بیرون زل زده بود

جیمین : تهیونگ میتونم یه سوالی ازت بپرسم؟
ته : اره بپرس
جیمین :جونگ کوک کیه؟

ته یهو خشکش زد
سریع به سمت جیمین برگشت
ته : نگو که دفتر خاطراتمو باز کردی....

جیمین سرفه ایی کرد و به راه ادامه داد
جیمین : نه .... دیشب با یکی حرف میزدی اسمش جونگ کوک بود .... اون کیه چرا من نمیبینمش؟

✨ SalvationWhere stories live. Discover now