فصل چهار: هیچ چیز از نقاشی های "دیک های پنگ" مهم تر نبود

54 21 18
                                    

این احتمالاً راحت‌ترین و بهترین خوابی بود که وو شینگزی برای مدتی مدید تجربه کرده بود.

از بعد از آن سیل بزرگ، هرگز به خوبی نخوابیده بود. صبح وقتی بیدار شد، احساس سرزندگی و شادابی می‌کرد. حس می‌کرد تمام غم و ناراحتی ها را از تنش خارج کرده و حالا سرحال و شادمان است.

بعد از صرف صبحانه، فهمید هنوز زمان رفتن سرِ کار نرسیده. دوباره همان پنج نقاشی را که دیشب بارها و بارها نگاه کرده بود، مورد مطالعه قرار داد و همانطور که به آن تصاویر نگاه می‌کرد، چیزی به ذهنش رسید.

یعنی من هم باید تصویری از ستون خودم بفرستم؟ اگر قضیه همانطور بود که فکرش را می‌کرد، اصلا نمی‌توانست چنین کاری را انجام دهد، اما... نفسش را بیرون داد، پنج نقاشی را مرتب روی هم قرار داد و آنها را با دقت داخل جعبه چوبی که برای مدت زیادی خالی‌ بود، گذاشت. بعد، یک کیسه حاوی گیاهان معطر هم داخلش گذاشت تا از گزند حشرات دور بمانند.

با برداشتن "دیک های پنگ"، به نتیجه‌ای رسید.

تجربه شب قبل برایش درِ جدیدی را گشوده بود. وو شینگزی به درک ناگهانی رسید. زندگی او بسیار پیش پا افتاده و ساده بود. بیشتر از آنچه فکرش را می‌کرد چیزهای جالب زیادی در دنیا وجود داشت. اگر امتحانشان نمی‌کرد، خیلی حیف می‌شد.

بیشتر از صد نفر در انجمن نجیب زادگان پنگ عضو بودند. اگرچه همه آنها چشمگیر و عالی نبودند، اما هنوز هم مناسب، شایسته و قابل اعتماد بودند. در ابتدا، او فقط میخواست شریکی برای زندگی خود و شخصی که بتواند گفت و گویی با وی داشته باشد، بیابد، پس انتخاب هایش را با دقت کرده بود.

هرچند، چه می‌شد اگر... همه عادت به فرستادن چنین نقاشی هایی داشتند؟ حتی اگر نمی‌توانست با مدیر جواهر فروشی در صفحه هفدهم "دوست نامه‌ای" شود، اما این موضوع مانع تحسین تصویر دیکِ...مدیر نمی‌شد.

گفته می‌شود: میل به غذا و رابطه جنسی بخشی از ذات و طبیعت انسان است.

به عنوان یک مرد، هرچند که وو شینگزی درون گرا بود و با مشکل خود کم بینی دست و پنجه نرم می‌کرد، اما این به این معنی نبود که علاقه‌ای به گرفتن بعضی از آنها (منظورش نقاشی هاست) ندارد. هرچه بیشتر، بهتر. هرچه نباشد، پرندگان بیشتر به معنی شانس بیشتر برای به هدف خوردن سنگش است.

اگر مجبور بود با افراد بسیاری برخورد کند و ارتباط داشته باشد، قطعا قادر به انجامش نمی‌بود. اما اگر قرار باشد تصاویر اعضای انجمن پنگ را مورد "کارشناسی" قرار دهد، پس... با فکر کردن به این موضوع، واقعا هیجان زده شده بود!

بی آنکه بداند افکارش همین حالا هم از خط فکری خودش به انحراف کشیده شده بودند. وو شینگزی تصمیمی گرفت. او برای تمام اعضای انجمن دیک های پنگ نامه میفرستد. با صد نقاشی از آلت تناسلی، می‌توانست دو_سه سالی را بگذراند.

you've got a mail: a cautionary tale (persian translate)Where stories live. Discover now