نیاز به توضیحه که بازم بگم برای بچه های گپ نوشتم و دلم نیومد براتون نذارم؟ 😂😂
بوتیشو روی پایین تنه مرد بیشتر فشار داد و با دندون هاش رد های بنفشی روی پوست برنزش میذاشت
عرق روی پیشونیش رو پاک کرد و سعی کرد روی بازی تمرکز کنه
اون احمق سر مالکیت کمپانیش شرط بسته بود و نمیتونست از دستش بده
*هی میشه حرکت پایین تنتو روی دیک بدبختم تموم کنی! دارم میبازم..
+ عام من دقیقا شغلم همینه مستر....
*چی؟
سرعتشو بیشتر کرد که باعث شد مرد زیرش بیشتر تحریک بشه و با انداختن کارت اشتباهی بازی رو ببازه
مرد آه بلندی کشید و با گرفتن کمر پسر از جاش بلند شد
* حالا ک باختم علاقه بیشتری دارم که سخت به فاکت بدم!
دستش رو گرفت و به سمت اتاق های وی آی پی برد که مردی که بهش باخته بود جلوش سبز شد
_ فکر نکنم بهت اجازه داده باشم به دارایی های من دست بزنی!
*این هرزه داراییته؟ فک نکنم بیناییت مشکل داشته باشه.. ینی ندیدی تمام مدت داشت از روی شلوار ازم سواری میگرفت؟
_اون میتونه بهت دست بزنه ولی تو نه!
دست بیبیشو از دستای قوی مرد روبروش در اورد و توی آغوش خودش کشید
_ کارت خوب بود بیبی من.. چهل درصدش مال توعه
+ ددی... ترجیح میدم چند درصد از خودتو بهم بدی نه چهل درصد اون کمپانی کوفتی رو
_ من صد در صدم مال توعه روباه مرموز
اوکی 😂
یهو اومد تو مخم
ولی ریدم بد شد
BẠN ĐANG ĐỌC
jimin's story(๑•ᴗ•๑)♡
Fanfictionوانشات بوکᰔ میخوام واردتون کنم به دنیای جیمینی.... دنیایی که پر از پشمک و مارشمالو و موچیه ولی توش شکلات تلخ و قهوه اسپرسو هم پیدا میشه دنیای که توش پر اتفاقات کیوت و صافته که اکلیلیتون میکنه ولی توش ناراحتی و اشک ریختن هم پیدا میشه... خب یه بوک...