🔞My alfa teacher"kookmin"

1.9K 235 198
                                    

تهیونگ: پارک جیمین بهت اخطار میدم اگه تا پنج دقیقه دیگه دم در نباشی روی ۱۷ سال دوستیمون پا میذارم و میام اونقدر به فاکت میدم تا مطمئن شم نسل کیم تا قرن ها ادامه پیدا کنه و بتونی با توله هات یه کشور جدا بزنی

با شنیدن صدای غر غر هاش دوباره دستی به موهام کشیدم و تو آینه به خودم نگاه کردم و بعد از مطمئن شدن از خوب بودن وضعیتم به سمت در ورودی رفتم

جیمین: اگر انقدر علاقه داری به فاکم بدی فقط کافیه به خودم بگی ته.. نیاز نیست کل همسایه هارو خبر کنی که اینجا یه آلفای نزدیک به رات داریم!

تهیونگ: اول اینکه من تا راتم یک هفته فاکی مونده!

در لحظه حالت چهرش رو عوض کرد و با لبخند شیطنت آمیزی بهش نگاه کرد

تهیونگ: ثانیا اگ من بهت بگم باهام بخواب بیبی موچی قراره قبول کنه؟ هوم؟؟

جیمین با قیافه کیوت و اخمالویی بهش نگاه کرد و انگشت کوچیک و تپلش رو برای تهدید بالا اورد

جیمین: بهتره ازم دور شی کیم تهیونگ وگرنه تضمین نمیکنم زانومو که دیروز خورده تو در یخچال و درد میکنه رو تو تخمات فرود نیارم

تهیونگ با عجله جلوش زانو زد و شلوارشو پایین کشید

جیمین: هیننننن آلفای بی تر ادب چیکار میکنیییییییی.. نگا نکنننن..

تهیونگ: لعنتی باز کجا خوردی؟؟ بزار ببینم شاید نیاز باشه بریم دکتر...

جیمین: چیزی نشده فقط درد میکنه حالا برو کنار بزار شلوارمو بکشم بالااا زشتههه..

خنده ای کرد و از جاش بلند شد..

به سرعت شلوارشو بالا کشید و با اخم بهش نگاه کرد

تهیونگ: خیله خب حالا اخم نکن موچی..بجنب که اصلا خوب نیست اولین روز مدرست دیر برسی!

توی راه بودن که دستشو دور بازو های تو پرش حلقه کرد و بهش تکیه داد

جیمین: ته ته نمیخوای چیزی راجب مدرست بگی؟ من اصا نمیدونم تو مدارس سئول باید چیکار کنم!

تهیونگ: همون کاری که تو بوسان میکردی موچی.. فقط زیاد کیوت نشو چون آلفا های مدرسه بشدت عوضین و اصلا دلم نمیخواد قاتل شم

جیمین: اوممم صورتی بودن موهامم تاثیری تو کیوت بودنم داره؟

تهیونگ: چ.. چی؟؟؟

جیمین به موهای تازه رنگ شدش که دلیل اصلی دیر کردن صبحش بودو تهیونگ حتی هیچ ریکشنی بهش نشون نداده بود اشاره کرد

با تعجب به موهای صورتی شدش نگاه کرد و سعی کرد نفس حبس شدشو بیرون بده

تهیونگ:.ت.. تو چیکار کردی؟؟؟ اگ مامانم بفهمه و به خاله بگه دوتامون شهید میشیم.... عاخه چراااااا... خداااا چرا منو پسر خاله این احمق کردییییی

jimin's story(๑•ᴗ•๑)♡Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin