- 2 -

279 82 75
                                    

ووت و کامنت یادتون نره ~𝑉
_________________

October
2014

کانگجون: سان!!!!

با شنیدن صدای برادرش به سمتش میچرخه

سان: اوه کانگ جون

کانگجون : به چی نگاه میکردی؟

کنارش میشنه و به شخصی که از مسافت دور رو به روش قرار گرفته بود نگاه میندازه، موهای کوتاه مشکی ،با صورت کشیده و بدون آرایش و البته یونیفرم مدرسه که ثابت میکرد یه دختر سال اولی کم سن و سالِ که مشغول گشتن بین قفسه کتاب ها بود

لبخند کانگجون پرنگتر میشه و طوری که فقط برادرش بشنوه میگه:

_ اسمش ریوجینه

سان: ها؟

با تعجب گفت که کانگجون آروم میخنده و ادامه میده:

_دختری که داشتی بهش نگاه میکردی،ما تو یه کلاسیم

سرش رو پایین میندازه و لبخند کمرنگی میزنه که کانگجون دوباره میگه:

_نظرت چیه ازش شماره بگیرم؟

با شنیدن این پوزخندی میزنه و با دستش موهای برادرش رو به هم میزنه و میگه.

سان: تو حواست به درس و مشقت  باشه.

کانگجون: یااا! سان!! چرا ادای زن باباهای بد جنس رو  در میاری! منکه نگفتم میخوام باهاش قرار بذارم فقط خواستم یه شماره بگیرم همین

دوباره نگاهش رو به ریوجین میدوزه

کانگجون: ولی هیونگ..حس میکنم یه طور متوجه شده که من و تو برادریم

سان: منظورت چیه؟

کانگجون: نمیدونم..حس میکنم میدونه

پوزخندی میزنه و همونطور که از سر جاش بلند میشه میگه.

سان: هیچ کس نمیدونه..فعلا نباید هم بدونن..

________________

(حال)

سان: اینجا چه خبره

جدی رو به پدربزرگش میگه که ریوجین چند قدم به سمت جلو برمیداره و جدی رو به سان میگه:

_اقای چوی،بازرس شین ریوجین هستم از اداره پلیس منو همکارام اومدیم اینجا که راجب پرونده چوی جولیا و خواهرتون تحقیقات لازم رو انجام بدیم.

𝟏𝟗 - ⇢𝒱𝒾ℴ𝓁ℯ𝓉Место, где живут истории. Откройте их для себя