_به شخصه نیاز به یه دور دور دارم،بریم سوجو بزنیم؟
تهیونگ با صدای ضعیف اما مشتاقی پیشنهاد داد و به همگروهیاش خیره شد.بعد از بحث کوتاهی درباره دیسبند شدن یا نشدن همه توی هال نشسته و صورتشون خیس از اشک بود.
_آخه الان حالمون زیاد خوب نیست...
_راست میگی جیمینا ولی تنها چیزی که فکرمونو آزاد میکنه یه کم الکله.
هوسوک گفت و با سر تکون دادن بقیه،جونگ کوک سریع گوشیشو برداشت._کجا بریم؟
نامجون پرسید و به تهیونگ تکیه داد.
_یه کلاب خوب هست که خصوصیه.اونجا رو رزرو کنم؟
جونگ کوک همینطور که گوشیشو نشون میداد،گفت.
_آره خوبه.
جین گفت و بیشتر روی گوشی جونگ کوک تمرکز کرد.
_نوشته حدود نیم ساعت راهه.
_اوکیه میرم با منیجر هماهنگ کنم.
یونگی گفت و گوشیشو برداشت.شش پسر دیگه هم رفتند تا لباسشون رو عوض کنند.مدت زیادی نگذشت که همه آماده شدند و تو سه تا ماشین سمت بار حرکت کردند._واو خیلی شیکه!
به محض ورود،تهیونگ با تحسین گفت و کسی مخالف نبود که باعث شد جونگ کوک با افتخار پوزخند بزنه.نامجون جلو رفت و بعد گرفتن آدرس اتاق رزرو شده،نوشیدنی ها رو سفارش داد.
_من واقعا میخوام سر اون مردک رو بشکونم.خیلی از خود راضیه!
یونگی بعد چند شات نوشیدن اعلام کرد و لیوانش رو روی میز کوبید.
_همونکه درباره سهام کمپانی غر میزد؟
نامجون با خماری پرسید و یونگی با حرص سر تکون داد._من فکر میکنم دنس و ووکالم ضعیف شده و دارم بی مصرف میشم.علاوه بر اون رابطم با یونگی داره به گروه و حتی اون آسیب میزنه چون به اندازه کافی خوب نیستم.
جیمین وسط حرفشون پرید و همینطور که فین فین میکرد،گفت.حرفش توجه یونگی رو جلب کرد و باعث شد با صورتی جدی و چشمایی نگران بهش نگاه کنه._کدوم خری گفته تو..خوب نیستی؟
وسط حرفش سکسکه ای کرد و لبخندی به جیمین زد.
همزمان تهیونگ پیراهن جین رو کشید و با مظلومیت بهش خیره شد.
_چرا جوری که یونگی از جیمین تعریف میکنه از من تعریف نمیکنی؟
گفت و با ناراحتی موهاشو بهم ریخت.
_تهیونگی من که همش ازت تعریف میکنم.تو هیچوقت زیاد الکل نمیخوری پس امشب چرا...اوه خدایا خوابم میاد!
جین ناله کرد و با بیچارگی نگاهشو رو جونگ کوک که به نظر میومد کمتر از بقیه مست باشه،چرخوند._هیونگ رو من حساب نکن.
جونگ کوک گفت و بعد لبخندی خرگوشی مشغول زمزمه کردن آهنگ شادی شد.
_زنگ بزنیم منیجر؟
جین پرسید تا شاید کسی جواب بده اما فقط تهیونگ بیشتر بهش چسبید و نامجون شروع به همخونی با جونگ کوک کرد._هیونگ چه نوع الکلی گرفتیم مگه؟
یونگی همینطور که سعی میکرد بلند شه،پرسید و دستش رو برای نیافتادن به لبه میز گرفت.
_نمیدونم...هشتاد و نه درصد؟
با فریاد جین،نامجون با ترس از جا پرید و چشمای جیمین گشاد شد.
_کدومتون همچین زهرماری سفارش داد آخه!
ESTÁS LEYENDO
Lᴏᴠᴇ sᴛᴏʀʏ
De Todoداستان عشقه چهار عضو بی تی اس...🏳️🌈🦋 ★COUPLE:تهجین،یونمین ★WRITER:@sookjinho ★GENRE:رمنس،ریل لایف،زندگی روزمره ★UP:کامل شده _میدونستی من هنوز نمیدونم چرا قبولم کردی؟ _فقط چون دوست داشتم.و چون اگه مغز از کار بیافته،هنوز اعضای بدن سالمن؛اما اگه...