بعد از رفتن سئو، هیونجین با اجازه گرفتن از رئیسش روی مبل رو به روش نشست. کمی توی سکوت نگاهش کرد. فکر جونگین درگیر بود و این خیلی واضح به چشمهای هیونجین اومد. در یک آن تمام افکار مزاحمش رو پس زد. بحثی جدید رو با هیونجین باز کرد:
"دوتا چیز بود که توی دبیرستان بخاطرش معروف بود؛ موهای نیمه فرفری و بدن ورزشکاریش. همیشه آیندهنگر بود و کسی بود که میشد ازش راهنمایی گرفت و قطعا مشورت با اون بهترین کار بود. جوری بود که انگار واقعا آینده رو میدید. کسی جرعت نداشت چیزی به اطرافیانش بگه چون بعدش این مشت و لگدش بود که صورت اون رو هدف میگرفت. اوه اون واقعا دنبال دردسر بود!. "
مکثی کرد و به چشمهای تیره کارمندش نگاه کرد.
"کسی که دربارش حرف میزنم رو میشناسی؟"
هیونجین به صورت نمایشی کمی فکر کرد.
"آپولو...؟"
خارج شدن این کلمه از زبون پسر قد بلند، شروعِ خنده شیرین مدیر بود.
هیونجین هم آروم میخندید.
بعد از گذشته چند ثانیه، یانگ جونگین درحالی که اشک گوشه چشمش رو پاک میکرد، به چشمهای چین خورده هیونجین نگاه کرد.
"حرفت اونقدرا خنده دار نبود اما خیلی بامزه گفتیش... چطور آپولو به ذهنت رسید؟"
هیونجین کلماتش رو شمرده و آروم پشت هم ردیف کرد.
"آپولو توی اساطیر یونان باستان، خدای خورشید، هنر و پیشگویی بوده. یکی از پسرای زئوس بوده که قدرت زیادی داشته. راستش ویژگی های شخصیتی ای که درباره سئو چانگبین شی گفتین عیناً ویژگی های آپولو بود. "
و خنده ی آرومی سر داد.
جونگین با لبخند آرومی به میز رو به روش زل زد.
"از اولم میدونستی اونو میگم... سئو چانگبین..."
بعد از شنیدن سکوت هیونجین، توی دلش از اون بخاطر فضولی نکردن و نپرسیدن سوالای متعدد تشکر کرد. اما تصمیم گرفت به اون بگه. میخواست حرفهایی که توی دلش بود رو به دوست جدید و مورد اطمینانش بگه. پس حرفهاش رو با پرسیدن سوالی شروع کرد:
" فکر میکنی چرا رابطه گرم بینمون اینجوری رو به سردی رفت؟"با ادامه پیدا کردن سکوت هیونجینی که با دقت به صورتش زل زده، خودش دنباله حرفش رو گرفت:
"ما واقعا باهم خوب بودیم... الان شاید به نظر برسه که باهم صمیمی هستیم؛ اما چیزی این حقیقت رو عوض نمیکنه که اون دیگه نمیخواد به همکاریش با من ادامه بده."
هیونجین زبون باز کرد:
"شاید دلیلشون کاریه..."
جوابش از زبون جونگین بیرون اومد:
YOU ARE READING
Ethereal
Fanfiction"Ethereal" "حسی که بهت دارم انقدر زیبا و باورنکردنیه که بعضی وقتا تعجب میکنم همچین حسی روی زمین وجود داره" "فقط تویی که متعلق به زمینی" "قول میدم هرچی بخوای میشم فقط قبولم کن" "میدونی که اشتباهه؟" "اگه بخاطر اشتباهاتمون کنارم موندی قول میدم که تما...