Part.11. make me yours

107 22 30
                                    

Jimin pov:

هدفف حوصلم سر رفته

دیروز سر عکس برداری که پام گیر کرد به چراغ های و در رفت برای همین امروز مرخصی دارم و کوکم سر کاره... اییش...

یه نگاهی به ساعت و بعد یه پای باند پیچی شدم انداختم...

هوففف. چاره ای نیست ساعت ۷ شبه باید شام درست کنم.

دستمو به مبل گرفتم و رفتم به آشپزخونه تا یه چیزی درست کنم.

کیمچی رو حاضر کرده بودم و داشتم یه سالاد ساده درست میکردم که صدای در خونه اومد....

+اوه کوک برگشتی...

_ها....هوم اره اومدم[خمیازه]

خندم گرفت...
خسته ای بیا غذا بخور بعد برو بخواب

برگشتم سر غذا درست کردن تا نسوزه که یهو کوک از پشت بغلم کرد و سرشو توی گردنم فرو برد

_هوممم پارک جیمین نمیشه به جای غذا تو رو بخورم؟

+وا کوک بی حیا شدی

_خنده* گازو خاموش کرد و از پشت سر مکی به گردنم زد و یکم رفت بالا تر و گوشم رو لیسید

+عا... هومم کوک نکن

_هوم چرا. چون هیت شدی بیبی؟

از اینکه فهمیده بود تعجب کردم

_خندش گرفت دوباره... اوه بیبی تازه فهمیدم ولی خیلی کار بدی کردی که از کاهنده استفاده کردی. خودت میدونی؟ هوم گوگ کوچولو؟!

وقتی گرگمو صدا زد دیگه نتونستم تحمل کنم و گرگم رو رها کردم که کنترلم رو به دست بگیره

+هوممم اره ددی.

_پس میدونی که باید تنبیه بشی؟
اونم از نوع لذت بخش و خوبش....

🔞این قسمت فیک اسماته اگه دوست ندارید نخونید گردن نمیگیرم😗✌️🔞

Kooki pov:

چرخوندمش سمت خودم و با انداختن یه دستم زیر پاهاش و اونیکی زیر کمرش بلندش کردم و هم‌زمان که داشتم میرفتم تو اتاق لباشو به بازی گرفتم....

لبشو مکیدم و یکم گاز گرفتمتا دهنشو باز کنه و همینکارم کرد

بلافاصله زبونمو وارد دهنش کردم و به زبونش کشیدم و مکیدمش...

در اتاقو باز کردم و پشت سرم بستمش

دستمو بردم سمت لباس بیبی خوشگلم و دکمه هاشو باز کردم

بعد دراوردن لباسش گذاشتمش روی تخت و خودم روش خیمه زدم و سرمو تو گردنش فرو کردم و رایحشو بو کشیدم

+آه هومم

دستشو برد سمت لباسم و دکمه هاشو باز کرد و سرشو برد توی گردنم و بعد آروم مارکم کرد....

Angel.DevilWhere stories live. Discover now