+صدای گریه*
٪وای نه دوبارهههه
سمت اتاق پسر کوچیکترش که گریه های مداومش بخاطر نیاز به مادرش بود رفت. آروم سمت تخت کوچیک مخصوص نوزاد که ترکیبی از آبی و سفید بود رفت و پسر کوچیک و ظریفش رو بین بازو هاش قرار داد و آروم تکونش داد. ایندفعه واقعا آروم نمیشد و به طور واضحی لوسیفر کسی نبود که بدونه چرا... گریه هاش شدت گرفت. همزمان با گریه هاش نیاز به داشتن مادرش کنارش و نوازش های مداومش هم شدت گرفت. لوسیفر شروع کرد به قدم زدن تو اتاق و همزمان که جیمینو تو بغلش گرفته بود تکونش میداد با یکی از دستای آزادش شیر خشکش رو درست کرد. ناسالم بود ولی تنها چیزی بود که داشت. صد در صد بخاطر نخوردن شیر نادر حداقل تا ۹ ماهگی وقتی بزرگ بشه دچار مشکلات و ضعف هایی میشه ولی مهم نبود. لوسیفر قسم خورد که با تمام وجودش مراقب هر دوتا بچش باشه.... هر دوتاشون....
شیر خشک رو درست کرد و روی صندلی توی اتاق نشست و آروم اونو جلوی دهن جیمین گرفت و وارد دهنش کرد. پسر کوچیکش بلافاصله شروع کرد به مکیدن شیشه شیر و خوردن مایع داخلش. به صورت پسرش نگاه میکرد و زیبایی بیش از اندازشو تحسین میکرد. تو همین فکرا بود که دختر بزرگترش وارد اتاق شد
* آپا نمیتونم بخوابم.....دید رزی:
برای بار هزارم اون موجود اعصاب خرد کن گریه میکرد. یه هفته گذشته و تمام توجه آپا روی اونه. ایششش چرا اصلا به دنیا اومد. اصن چرت انقدر خوشگل تر از منه که همیشه و همه جا توجه ها به سمت اونه؟
از تختم پایین اومدم و به سمت اتاق اون موجود عجیب جیغ جیغو رفتم...
* آپا نمیتونم بخوابم
٪ جرا رز چیشده؟
به بچه توی بغلش اشاره کردمو گفتم: انقدر جیغو داد میکنه و عر میزنه نمیتونم بخوابم
یه وادفاک خاصی تو نگاهش شکل گرفت
(😳)٪
٪رز بیخیال. اونم به مادرش نیاز داره و به نبودنش عادت نداره. کاملا طبیعیه که مدام گریه کنه. یکم صبر داشته باش به هر حال ازش بزرگتری. بعد من تو باید مواظبش باشی
*اپااا
٪ اوکی اوکی. اصلا فکر کن کاری برام پیش اومد مجبور شدم برم. کی باید مواظبش باشه؟ خودش که نمیتونه به یکی نیاز داره. در ضمن به خاطر یکسری چیزا که فعلا اگه توضیح بدم ازش سر در نمیاری ممکنه از نوجوانی به اونور دچار خیلی مشکلات بشه. پس باید مواظبش باشی باشه دخترم؟
* اوکی آپا. میشه بیام پیشت
٪ البته بیا اینجا اینم بالاخره خوابید و خوابش عمیق شد
به سمت تخت رفت و برادرم رو توش گذاشت و نرده سفید رنگو کشید بالا.رفت رو مبل تو اتاق نشست و منم رفتم بغلش که بعد یه مدت خوابم برد.....
سلام سلاااام. من اومدم بعد یه عالمه امتحان🤝
دلتون واسم تنگ شد؟
نشد؟به هر حال
بریم چندتا عکس بزارم از یکسری وسایل تو فیک برای تصور بهتر
تخت جیمین☝️
شیشه شیرش☝️
صندلی ای باباش روش نشست☝️
اینم مبلی که روش خوابیدن
خب دیگه باییی
ووت
کامنت
فالو
یونو؟
YOU ARE READING
Angel.Devil
Romanceفصل 1 پایان یافته به زودی با فصل 2 و 3 برمیگردم جیمین بچه یه فرشته و شیطانه تو تمام سال های زندگیش فکر میکنه مامانش مرده ولی مادرش تمام مدت حواسش به اون بوده.... بخشی از فیک... +ولی من عاشقش شدم ×تو اشتباه میکنی. نکنه میخوای مثل مادرت تبعید و مجازات...