Jimin pov:
بعد یه هفته که در به در دنبال کوک بودم دوباره دم دروازه پیداش کردم و باهاش درباره رفتنمون حرف زدم
اونم بدون هیچ مخالفتی قبو کرد به بریم به زمین.کیف دوشیم رو انداختم درو گردنم و از پنجره اتاقم پریدم پایین و تا رسیدن به زمین داغ معلق شدم.
هیچ ایده ای نداشتم که چجوری باید روی زمین زنده بمونم ولی حداقلش با کوک بودمبا نهایت سرعتم از قصر دور شدم و به سمت دروازه میانه رفتم... یه صدایی شنیدم...
صدای آشنای یه زن.... مثل..... باورش سخته ولی مثل مادرم.... کلمه های جنازه ها رو داشت کنار هم میزاشت....
پسر شیطان..... اون پسر فرشته....خطرناکه...مزاحمه....آسیب میبینی...
و در آخر یه کلمه اضافه کرد.
نروچرا نرم؟ چرا کوک باید به من آسیب بزنه... امکان نداره... اون عاشق منه....
_جیمین..
+اوه اومدی...
_حاضری بریم؟
+اره...
ورد مخصوص رو خوندیم و دروازه به دنیای زندگان وصل شد... دستمو گرفت و منم دستشو گرفتم... باهم وارد اونجا شدیم..... با یه هویت جدید....
روی یه کوه فرود اومدیم و دیگه.... بیهوشی..._جیمین.. جیمین..جیممم
آروم چشمام رو باز کردم و با صورت کوک مواجه شدم.. سریع نیم خیز شدم و دور و برم رو نگاه کردم.... توی یه خونه بودیم...
+اینجا کجاست؟
_ بهمون داده شده....
یهو چشمم به خودم توی آینه افتاد...
+وادفااااااکککک. ایننن چه قیافه ایههههه
_خخخخ ههههه....
آروم باش... چونکه تصاویر زیادی و خیلی مشابه ای از ماها دارن هویتمون عوض شده تا شناخته نشیم....
کوک جذاب شده بود ولی من.....
یه نگاه دیگه به خودم تو اینه کردم
+ا...ایششش
_جررر جیمینن😂
_راستی جیم... اسم و فامیلی هامون هم عوض میشه... اینجا هم مثل دنیای خودمون نژاد داریم. مثل قبلا تو هنوز امگایی و منم آلفا...
+اس..ممون؟
_ارههه میدونم خیلی عجیبه ولی خا.. راستی اینم اسمت....
برگه کوچیکی با تصویری از صورت جدیدم... تاریخ تولدم. شهر جدید و اسم و فامیلی جدیدم روش بود...+ل..لی یون؟
_نترس لی یون منم😐🤌
برگه خودشم داد دستم:
(برگه کوک)
بخاطر راحت شدن خیالم مفس آرومی کشیدم و بلند شدم و رفتم موهامو حداقل شونه کنم... از بلوند شده بود خاکستری نقره ای مانند....
های های هایییی.. یادتونه گفتم بوک متوقف شد؟
خب اعلام توقف متوقف شدن بوک رو الان میگم و بفرمایید پارت جدید
جون جیومین کامنت بزار سایلنت ریدرای بدجنس
YOU ARE READING
Angel.Devil
Romanceفصل 1 پایان یافته به زودی با فصل 2 و 3 برمیگردم جیمین بچه یه فرشته و شیطانه تو تمام سال های زندگیش فکر میکنه مامانش مرده ولی مادرش تمام مدت حواسش به اون بوده.... بخشی از فیک... +ولی من عاشقش شدم ×تو اشتباه میکنی. نکنه میخوای مثل مادرت تبعید و مجازات...