part.10. oh new frinds

110 25 4
                                    

Kooki pov:

امروز به هر بدبختی جیمینو راضی کردم بریم بیرون.

_ جیم حاضری؟

+ اره... شت... کوک

_ اییی هنوز عادت نکردم...

باهم خارج شدیم و بعد کلی گشتن و گذار رسیدیم به یه پارک و تصمیم گرفتیم یکم استراحت کنیم

یهو یه ماشین بزرگ یکم اونور تر پارک کرد و وسایل عکاسی ازش بیرون آوردن و چندتا هم مدل اومدن بیرون برای عکاسی

_ بسی جالب

+ هوم؟... چی؟

_ اوه جفت کور من کنار دستت

+ بچ مثل آدم حرف..... اوه واو بند و بسات رو بنگر...

ژست های متفاوتی میگرفتن و عکاسشون هم هی نور رو تنظیم میکرد و عکس می‌گرفت... خواستیم بلند شیم بریم که....

@ هی یه دقیقه وایستید... بچه ها فعلا استراحت...

به سمتمون اومد

@ امروز توی مرکز دیدمتون.... دنبال کارید؟

+ ا..اره

@ هوم... چقدرم جالب... منم دنبال مدل های جدیدم.. اگه میخواید میتونید برای من کار کنید...

_ عو.. البته خیلی خوب میشه

@ عالیه... خیلی به درد مدلی می‌خورید... عا اسماتون؟

_ عا من.. جئ...ای

جیمین نامحسوس زد به دستم تا اسم واقعیمو نگم

_ اهم ببخشید من لی یون هستم و ایشونم چو تهمین جفتمه

+ خوشبختم

@ منم همینطور اسمم هم کیم سوکجینه. راجت باشید جین صدام کنین... بیاید با بچه ها آشنا بشید...

با استف ها آشنا شدین و رفتیم با بقیه مدل ها آشنا بشیم

÷اوه سلام.. جانگ هوسوک هستم. میتونید هوپی هم صدام کنین

یکی دیگه اومد نزدیکمون

^منم مین یونگیم.. میتونید شوگا هم صدام کنین

+ چوی تهمین هستم

_ لی یون

÷اوه شباهت اسمی یون و یونگی.. خدایا دیگه نمیتونم یون صدات کنم یونگیا قاطی میشید

باهم خندیدیم و جین گفت بریم به مرکز تا اونجا عکاسی کنیم...

بعد چند ساعت که چندین عکس گرفتیم بالاخره تایم کاری تموم شد و میتونستیم بریم. خونه.. و فردا ساعت ۷ برگردیم.. زندگی خوبی شده بود.. راضی بودیم...

 راضی بودیم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Angel.DevilWhere stories live. Discover now