هری نگاهی به انعکاسش تو آینه انداخت.
لبخند کوچیکی روی لب هاش نقش بست در حالی که خودشو بررسی میکرد. پارچه ابریشمی سفید روی اندام لاغرش خوب به نظر میرسید، پیرهن ابریشمی عاج و گشاد توی شلوارش -که اون هم از پارچه ابریشمی نرم ساخته شده بود- فرو رفته بود. پیرهن یه یقه توری داشت که دور گردنش باز بود و استخون تیز ترقوهاش رو به نمایش میذاشت. شلوار درست تا زیر قوزک پاهاش میرسید و لبهاش با گل های طلایی و کوچیک گلدوزی شده بود.تاجی که با یاس های سفید بافته شده بود و بینش مروارید داشت روی فرهاش نشسته بود، وقتی نگاهش به سمت پایین رفت، با نوار طلایی -یه پابند- که دور مچ پاش پیچیده بود روبرو شد. اون لباس سفید و طلایی پوشیده بود. رنگ های پک تاملینسون. این لباس به لطف مادرشوهرش، عزیزترین مادر آلفاش بود که هری بارها در مراسم عروسی باهاش ارتباط برقرار کرده بود. اون نمیتونست بگه که از رسیدن لباس هیجانزده شده بود- اون همیشه آرزو داشت لباسشو برای عروسیش انتخاب کنه، اما فکر میکرد روزی که با وارث تاملینسون نامزد شد،همه شانس هارو برای آزادی از دست داده.لویی ویلیام تاملینسون.
تاجی که روی سرش قرار داشت توسط مادرش سفارش شده بود. زنی که میخواست به پسرش چیزی بده که اونو یاد سرزمین خودش بندازه. اگه چیزی وجود داشت که سرزمین یاس بنفش بهش معروف بود، قطعا تولید گسترده یاس بنفش بود. پک استایلز همیشه به خاطر باغبونی و به ویژه صادرات یاس بنفش معروف بوده. از بین انواع مختلف گل، یاس سفید همیشه مورد علاقشه، این نوع گل اونقدر کمیاب و منحصر به فرده که توی نگاه اول ازش خوشتون میاد.
وقتی نگاهش به نوار طلایی که دور مچ پای راستش پیچیده شده بود افتاد،لبخند کوچیک تقریبا غرور آمیزی روی لباش نشست. در کل، یه آلفا و یه امگا فقط وقتی میتونن به درستی با هم جفت بشن که به ترتیب وارد رات و هیت بشن. آلفاها برای نشون دادن مارکشون روی جفتشون که به زودی ایجاد میشه، یه نوار نازک -که با حروف اول اسم آلفا و امگا حک شده- رو دور مچ پاهای امگا میپیچن، پس بقیه میدونستن که امگای خاص از قبل متعهد شده، یا شاید اونا این کارو فقط برای عزت نفس خودشون انجام میدادن. در هر صورت، این سنتی بود که هیچ کس دلی برای شکستنش نداشت.در کل، پابند ها دو نوع بودن. اولیش طلایی بود که نشون دهنده یه نژاد اصیل و سلطنتی بود. اون یکی رایج ترینشون بود، نوار نقره ای بی ارزشی که توسط بقیه مردم استفاده میشد.
توی سن هجده سال و شش ماهگی هری هنوز اولین هیتشو تجربه نکرده بود، اما مادرش به آرومی بهش اطمینان داده بود که چیزی برای ناراحتی نیست. اون و لویی وقتی که آلفا ماه بعد دچار راتش میشد با هم جفت میشدن، و اگه چیزی که بزرگ ترها بیان میکردن درست بود، رات آلفا هم باعث هیت شدن اون میشد. آهی آروم کشید و به آرومی لبه پیرهن رو از بند کمر شلوار بلندش بیرون اورد و به سرعت پارچه رو از بالا تنه اش در اورد. بعد شلوارش رو روی پاهای شیو شده اش پایین کشید.

YOU ARE READING
lilac 'm.preg' (persian translation)
Fanfiction[completed] [edited] به هری گفته شده که ازش چه توقعی میره. اون حتی قبل از تولدش با وارث پک تاملینسون نامزد شده بود. اون تو احاطه و دست پروردهی امگاهای مطیع، که تنها هدفشون تو زندگی خدمت به آلفاهاشون بود، یکی از هم نوع اونا شد. اون با یاد گرفتن ای...