Part 14 " Meeting Again"

2.6K 476 118
                                    

با تقه های ریزی که به در اتاقش می‌خورد بدون اینکه سر از لپ تاپ و برگه ها بلند کنه گفت:
+ بیا تو جیونا.

در باز شد و بعد چند ثانیه صدای بسته شدنش به گوشش خورد.

» اوپا؟
بالاخره سر بلند کرد و با دیدن سینی چوبی‌ای دست جیون که توش کیک و قهوه بود ابرویی بالا انداخت.
جیون جلو اومد و سینی رو روی میز گذاشت.

انگشتاش رو به هم قفل کرد و معذب گفت:
» خب... خب دیدم از صبح اینجایی... به آجوما گفتم برات کیک و قهوه آماده کنه، بهش گفتم شکر نریزه توی قهوه، چون دوست نداری!

لبخند از ته دلی زد و خودکارش رو روی میز گذاشت:
+ آیگووو... جیونی نگران اوپاش شده؟

با دیدن سرخ شدن لپای جیون خنده بلندی سر داد و از پشت میز بلند شد:
+ قهوه برات خوب نیست ولی کیک زیاده... نظرت چیه دوتایی تمومش کنیم؟

جیون نیشش باز شد که با خنده روی مبل نشست و جیون رو کنارش نشوند.

قرار بود دوتایی بخورن ولی با دیدن اینکه جیون با چه لذتی اون کیک رو میخوره، از سهمش گذشت.

با زنگ خوردن گوشیش گفت:
+ تو کیکت رو بخور.

بلند شد و گوشه اتاق رفت.
در حالی که از پنجره به سیاهی شب خیره بود جواب داد:
+ میشنوم سونگی.

: قربان... طبق خواسته‌تون دنبال مردی به اسم جانگ نامجون گشتم، چند نفری پیدا شد که براتون ایمیل کردم.
سر تکون داد:
+ خوبه... دیگه؟

: درمورد اون دختر... جانگ جیون.

به سمت جیون چرخید:
+ ... خب؟

: فقط اطلاعات یکی از پدراش در دسترسه، براتون ایمیل کردم.

+ ممنونم سونگی... دستمزدت رو واریز میکنم، فعلا.

قطع کرد و به سمت جیونی که چشمای از خواب خمار بود راه افتاد.

+ خوابت میاد پرنسس؟
» اوهووم... امروز کلییی بازی کردم.

دستش رو گرفت:
+ بریم بخوابیم.

وقتی جیون رو روی تخت دراز کرد، پتو رو روش کشید و روی موهاش رو بوسید.
» اوپا؟ آپام رو پیدا کردی؟
+ پیداش میکنم عزیزم، بگیر بخواب.

وقتی که جیون خوابید به اتاق خودش برگشت و پشت میز نشست.
وارد ایمیل هاش شد و ایمیل سونگی رو باز کرد.

مرد هایی که هم اسم اون بودن ولی فامیلیشون جانگ بود فقط سه نفر بودن... دو نفرشون نوزده بیست ساله بودن و شهر دوری زندگی میکردن، یه نفرشونم هفتاد سالش بود، پس نه!

نکنه پدر جیون فوت کرده بود؟!
هوفی کشید و ایمیل بعدی رو باز کرد.
چشماش رو ریز کرد و مشغول خوندن شد.

+ جانگ جیون، متولد هشتم نوامبر دو هزار و هفده... مادر...

نفسش تنگ شد:
+ جانگ... سوکجین...

For the Baby(Namjin)Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon