Exchange 9

45 5 0
                                    

سرش رو پایین انداخت
اره کیم نامجون زندگیش رو نابود کرده بود چرا الان انقدر دلش گرفته بود؟ مگه خودش نمیخواست انتقام تمام ضربه هایی که خورده رو بگیره؟
توده خفه کننده بغض رو قورت داد و نفس عمیقی کشید
کمرش رو صاف کرد و با اخم ظریفی که داشت با اطمینان گفت : بهت قول میدم هوسوک من دیگه اون کیم سوکجین قدیم نیستم ...
+خوبه ، فردا ماموریت شروع میشه تو و شش تا از بادیگارد های قوی من فقط باید نامجون رو با یونگی از اونجا خارج کنین
فردا یه مهمونی بزرگی هست بالاخره یه قرارداد خیلی توپ بسته شده و واسش جشن بزرگی گرفته شده
تمام رقبا اونجا هستن خیلی راحت همشون رو میکشم
ساعت ۴ صبح بامداد هم پرواز دارم به کانادا میرم تا همه چیز به روال برگرده تا اون موقع کیم رو زندانی میکنی و در آخر با جت شخصی به ژاپن میاین
۴ ماه دیگه بر میگردم و توی ژاپن منتظر میمونم
کیم رو میخوام با دردناک ترین شکل بکشم عقده ی زندگی که کشیدم رو سرش خالی میکنم !
دندون های چفت شده ش رو محکم فشار داد طوری که انگار ممکن بود هر کدوم از دندون های سفید و ردیفش بشکنن
مشتش رو به میز کوبید و ادامه داد : اگر به کیم رحم کنی اولین نفری که میکشم تو خواهی بود من هیچ شوخی با تو ندارم !
کشوی قهوه ای رنگ رو باز کرد و اسلحه ای بیرون اورد با انگشت های کشیده ش اسلحه رو نوازش کرد : کیم ، پدرش مادر من رو گول زد
مادر من فقط عاشق بابام بود کیم هم نقشه ریخت تا مادرم بتونه با پدرم  ازدواج کنه ، مادرم به عشقش رسیده بود اما معشوقه ش عاشق یکی دیگه بود
تو مستی تونست ازش حامله شه
نتیجه اون رابطه من بودم
پوزخندی زد با انگشت اشاره چند باری به سر اسلحه ضربه زد و ادامه داد : بالاخره نسل کیم رو نابود میکنم با همین ...
جین آب دهنش رو قورت داد و گفت : پس ما کیم رو اسیر می‌کنیم و پول ها و دارایی هاش رو به دلار کانادا تبدیل می‌کنیم و به حساب شرکت مد و طراحیت میریزیم
سر هوسوک به نشونه تایید بالا و پایین شد
و با انگشت اشاره و وسطش که به هم نزدیک بودن اشاره کرد تا جین بره
سوکجین که دیگه نمیتونست هوای خفه رو تحمل کنه از اتاق خارج شد
اجازه داد قطره اشک از چشماش خارج بشه
صدای مونی یا نامجونش تو گوشش میپیچید : وانیلی گریه نکن  خونه من کنار دریای دل تو جای امن پیدا کرده خونه ام رو  با سیل اشک هات ویران نکن
در حین گریه ش خنده ای تلخ کرد
چقدر دلتنگ وانیلی گفتن مردی بود که قراره با دستای خودش اسیر شه
صورتش خیس بود از اشک شور !
اشک شور؟ مثل دریا
وانیلی اعتقاد داشت اشک دریاس که باعث تشکیل دریا شده اون اشک ها باعث شدن آب شور دریا تشکیل بشه تا آینه انعکاس غروب خورشید باشه
غروبی که تماشاگراش دوتا پسر عاشق بودن که همدیگر رو در آغوش گرفته بودن
فحشی به خودش داد : لعنتی جین لعنت بهت که هنوز عاشقشی !
*
*

( تبادل ).     Exchange Where stories live. Discover now