Exchange 20

40 4 0
                                    

+کای من هزار دفعه بهت سفارش کردم گفتم این ماموریت برد و باختش ۵۰/۵۰ هست با اعتماد به نفس فقط خودت رو جلو انداختی و گفتی میتونم دستگیر کنم؟
یک هفته گذشته و پیدا نشدن
-سرگرد لطفا گوش کنید با اون طوفان و موج شدید آب صد درصد مردن یعنی ما ماموریت رو بردیم این هم از اعترافات کیم نامجون
برگه ای رو میز گذاشت و ادامه داد : سرگرد ، کیم‌سوکجین هم مرده تمام افراد جانگ دستگیر شدن حتی زنده باشه دیگه دستش به هیچ جا بند نیست
سرگرد پوفی کشید و سر تکون داد و گفت : امیدوارم مرده باشن میتونی بری
کای از اتاق خارج شد و جیمین رو صدا زد : تا چند روز دیگه به کره بر میگردیم کارمون تمومه
-پس یونگی چی؟
+اون...
بغض صحبت رو براش سخت میکرد
آب دهنش رو قورت داد و گفت : اون ... خودش خواست با عشقش باشه و با عشقش تو اون دریا بمیره ! به ساعتش که ۸:۴۰ رو نشون میداد نگاه کرد و گفت: بریم هتل ماموریت تموم شد
سمت خروجی میرفتن که یک مامور به ژاپنی صحبت کرد : کیم نامجون ، جنازش از دار آویزون شده توی دستشویی زندان پیدا شده بدوییددددد
چند تا مامور سمت زندان رفتن
کای هم زود دوید تا ببینه چه اتفاقی افتاده وقتی به دستشویی رسیدن بدن بی جون کیم توسط چند نگهبان زندان از دار بیرون اورده شده بود
....
ساعت ۷:۳۰ غروب
یک هفته از مرگ معشوقه ش میگذشت
بدنش میلرزید
هنوز لرز سرمای بدن جین تو بدنش بود
به پنجره کوچیک نگاه کرد
داشت غروب می‌شد
با لکنت گفت : میشه بیام پیشت و باهم غروب رو تماشا کنیم ؟
دیوانه وار خندید و دوباره لرزید
دیدن جنازه معشوقه ش واسش از صد تا میله داغ کردن و رو بدنش گذاشتن دردناک تر بود
جنازه ای که به خاطر وجود نحس خودش بود !
اگر نامجون نبود جین از خودش نمیگذشت
این فکر ها دیوونه ش میکرد
عصبی سمت دستشویی رفت
به‌ صورتش آبی زد و دوباره لرزید
گریه ش شروع شد
آروم خودش رو لیز داد و روی سرامیک سرد و خیس دستشویی نشست
با گریه آهنگی رو زمزمه کرد :

That Lay On My Shoulder
روی شونه هامه
Please Don't Say It's Over, It's Over, It's Over
لطفا نگو که تمومه تمومه تمومه
I Confess I Was Weak
باید اعتراف کنم که ضعیف بودم
Got My Heart Full Of Greed
قلبی پر از طمع داشتم
Wanted More Than I Need
بیشتر از نیازم میخواستم
I'm Standing On The Edge
لبه پرتگاه ایستادم
Afraid Of Emptiness
از پوچی میترسم
Don't Leave Me
تنهام نزار
I'm Begging You My Friend
دارم التماست میکنم دوست من
Thank You For Your Patience
بابت صبور بودنت ممنونم
The Time That You Gave Me
بابت وقتی که برام صرف کردی
I Think I Never Knew
فکر نکنم هیچوقت درک کنم
You Were Trying To Save Me
که تو میخواستی منو نجات بدی

Free Me From The Shadow
و منو از سایه ها نجات بدی
That Lay On My Shoulder
روی شونه هامه
Please Don't Say It's Over, It's Over, It's Over
لطفا نگو که تمومه تمومه تمومه
Don't Say That It's The End
نگو که این پایانه

I Think I'm Lost Again
‎فکر کنم دوباره گم شدم
I'm Standing On The Edge
‎لبه پرتگاه ایستادم
Don't Leave Me
‎تنهام نزار
I'm Begging You My Friend
‎دارم التماست میکنم دوست من
Save Me Once Again
‎دوباره نجاتم بده
Would You Save Me Once Again
‎دوباره نجاتم میدی؟
Would You Save Me Once Again
‎دوباره نجاتم میدی؟
Would You Save Me Once Again
‎دوباره نجاتم میدی؟

Save me once again _the rasmus
...
چشم خیسش روی طنابی قفل شد
آروم سمتش رفت و با انگشت های کشیده ش طناب رو نوازش کرد
چهار‌پایه از کنار دیوار به وسط سالن کوچک دستشویی برد
در رو قفل کرد و طناب رو به دور لوله چسبیده به سقف پیچوند ، حلقه ای که درست کرده بود رو دور گردنش گذاشت
آخرین اشکش فرود اومد
آب دهنش رو قورت داد و گفت : وانیلی ، مونی می‌خواد بیاد پیشت تا تو بغلش ، غروب رو تماشا کنی ، مونی نمیزاره تنها باشی :)
با هول دادن چهارپایه آویزون شد
خفگی رنگ صورتش رو به کبودی نزدیک میکرد
کمی تکون خورد و نفسش کوتاه شد
و کم کم قطع شد ...
...
کای با جدیت گفت : به سردخونه زندان ببریدش خودکشی کرده ...

( تبادل ).     Exchange Where stories live. Discover now