پارت شانزدهم

414 46 1
                                    

*روز بعد*
+هری ، هری پاشو چقدر میخوابی ظهر شد پاشو دیگه.
ولم کن نمیخوام.
+چی چیو نمیخوای ۲ ساعت دیگه جشنه بعد تو گرفتی خوابیدی پاشو حاظر شو.
با شنیدن کلمه جشن به خودم میام و روی تخت میشینم.
+چه عجب اقا بلند شد.
دستمو سمت میز میبرم و عینکمو به چشمم میزنم و خمیازه ایی طولانی میکشم ، با یاد اتفاقات دیروز لبخنده بزرگی میزنم و به رو به روم خیره میشم.
+خاک تو سرم همینمون کم بود! این مالفوی با تو چیکار میکنه مگه؟ دیوونه شدی به کل.
همینطور که لبخند میزنم میگم: کارای خوب!
و باز هم به رو به روم خیره میشم.
با برخورد چیزی به سرم به خودم میام و به رون نگاه میکنم
+اه پاشو این چندش بازیاتم جمع کن.
باشه باشه. راستی رون تو با کی میری امشب؟
+بگم باورت نمیشه! قراره با هرماینی برم خیلی خوشحالم.
اووو پسر تبریک میگم بهت چه خوب
+تو هم که....مالفوی درسته؟
صد در صد.
بالاخره از تخت بیرون میام و به سمت حمام میرم...
******************                  
ساعت ۶ شده و از خوابگاه بیرون میایم تا به سمت محل برگزاری جشن بریم.
هموم لحظه که وارد میشیم هرماینی به سمتمون میاد و بعد چند دقیقه احوال پرسی دست در دست رون از من دور میشن. با لبخند نگاهشون میکنم ، راستش خیلی براشون خوشحالم که بالاخره عشقشون به همو اعتراف کردن و با همن.غرق در افکارم بودم که با حس گرمایی پشت گوشم به خودم میام.
+به چی انقدر با دقت نگاه میکنی بیبی بوی؟
به سرعت میچرخم و به پسر پشت سرم چشم میدوزم که توی اون کت شلوار مشکی با پیرهن سفید داره میدرخشه.
آممم...به هرماینی و رون.
دوباره سرشو نزدیک گوشم میبره و اروم زمزمه میکنه
+خوبه...چون دوست ندارم اون نگاه های کیوتت جز من به کس دیگه ایی باشه.
خیلی حسودی.
+حسود نیستم...عاشقم! عاشق تو....
بوسه ایی روی گونش میزارم.
خیلی خب درا بسه باید بریم تو جشن. خیلی دوست دارم رون و هرماینی که دارن با هم میرقصنو ببینم.
دست دراکو میگیرم و با هم وارد سالن میشیم ، همه به ما نگاه میکنن و با هم اروم پچ پچ میکنن این رفتاراشون واقعا اعصابمو خورد میکنه پس سرمو پایین میندازم و سعی میکنم به اطرافم اهمیت ندم.
+هی هی هری لازم نیست سرتو بندازی پایین به من نگاه کن...
اروم سرمو بالا میارم و به چشمای دراکو نگاه میکنم. سعی میکنم کاری کنم تا متوجه غم توی چشام نشه ولی...
+هری اروم باش لازم نیست ناراحت باشی....نباید اصلا اونا برات مهم باشن...مهم ماییم خودمونیم که همو دوست داریم.
دراکو! میشه بریم؟
+بریم؟ولی مگه خودت دوست نداشتی بمونی و رقص دوستاتو ببینی؟
چرا ولی الان فقط میخوام بریم جایی که خودمون باشیم...فقط خودمون دوتا.
+باشه ولی هیچی نپرس و فقط دنبالم بیا.

Dark Paradise Where stories live. Discover now