تقه ای به در خورد
_اقای جئون پدرتون گفتن وقتشه همراه اقای پارک بیاین پایینصدامو بلند کردم
_باشه اومدیمبا سر بهش اشاره کردم بره اونم دستی به کت و شلوارش کشید نگاه اخرش و تو اینه انداخت درو باز کرد و از اتاق خارج شد منم نفس عمیقی کشیدم و دنبالش رفتم بالای پله که رسیدیم بازومو سمتش گرفتم که قیافش و جمع کرد
+مگه من دخترمم؟با تعجب ابرو بالا انداختم
_چه ربطی داره؟؟اونم بازوش و گرفت سمتم
+اگه راست میگی تو بگیربه تخس بودنش خندیدم و دستش و گرفتم
_اینجوری خوبه؟؟نگاهی به دستامون انداخت لبخندی که داشت رو لبش مینشست و به زور جمع کرد
+خب.. بهتر شد!با خنده سری تکون دادم و رفتیم.. پایین پله ها خبرنگارا کاملا برای عکس برداری و فیلمبرداری اماده بودند
هرچی به جمعیت نزدیکتر میشدیم دستش سرد تر وفشارش رو دستم بیشتر میشد
نکنه ترس از اجتماع داره؟؟
ولی بهش نمیاد!!دستم و یکم از دستش فاصله دادم که نگاهش و به صورتم داد
لبخندی زدم و انگشتامونو توهم قفل کردم بهش نزدیک شدم زیر گوشش پچ زدم_ تهیونگ دستات سرده سرده اینجوری به بوسه اخر مراسم نمیرسیا
با غیض نگام کرد ولی سریع حالت صورتش و عوض کرد لبخند احمقانه ای زد و مثل خودم پچ زد
+خفه شو جئون دارم از استرس سکته میکنماسترسش کم کم داشت به منم منتقل میشد اخم ریزی کردم فشار کوچیکی به دستش دادم
_همه چی تحت کنترله پارک.. نگران نباشبا ورودمون صدای دست و جیغ جمعیت بلند شد تعظیم کوتاهی کردیم و به سمت جایگاه رفتیم
کشیش با لبخند رو به ما گفت: اماده این اقایون
سری تکون دادیم و رو به روی هم ایستادیم
*متن اماده کردین؟تهیونگ بله ای گفت و اون یکی دستمم گرفت متعجب نگاش کردم من که چیزی اماده نکردم!!
از نگاه گیجم متوجه منظورم شد
+هرچی من گفتم تکرار کنtea tea
سری به نشونه تایید تکون داد
با صدای کشیش سالن تو سکوت فرو رفت
*اقای پارک میتونین شروع کنیندست جونگکوک و محکمتر فشار دادم نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم
+من پارک تهیونگ.. تو جئون جونگکوک را بعنوان همسر قانونی خود بر می گزینم.. سوگند میخورم از امروز به بعد در هنگام بهترین ها و بدترین ها درهنگام بیماری و سلامتی در کنار تو باشم در مسیر رسیدن به اهدافت تو را یاری کنم، به تو احترام بگذارم، با تو بخندم و با تو گریه کنم، از امروز تا زمانی که مرگ ما رو از هم جدا کنه..
YOU ARE READING
sweet compulsion
Fanfictioncompleted "اجبار شیرین" از وقتی بابام توی دولت مشغول شد همه تلاشمو کردم وارد سیاست نشم غافل از این که سیاست خودش و وارد من... در واقع زندگی من میکنه.... couple: kookv genre: romance، fluf، happy and 🥇#kookv 🥇#gay 🥇#jungkook 🥇#گی 🏅#تهیونگ