20

1.6K 241 53
                                    

*کاورم ببینید^-^

ــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــ

چهار روز گذشته بود.. با کمک جیمین و یونگی یکم  تونسته بود با خودش کنار بیاد اما توانایی روبه رویی با نامجون و نداشت هنوز کامل نتونسته بود هضمش کنه... اما خودمونیم بابت برخوردش ازش خجالتم میکشید
جونگکوکم تو این مدت باهاش تماس نگرفته بود فقط با پیامی بهش گفته بود هروقت امادگیش و داشت میتونه برگرده هرچند انتظاریم ازش نداشت خیلی بیشتر از چیزی که توقع داشت براش وقت گذاشته بود
+ بالاخره اونم نمیتونست کار و زندگیش و ول کنه بیوفته دنبال من که هرچی نباشه رئیس اون شرکتهـ

×افرین همینجوری به خودت دلداری بده!!

با صدای جیمین از جا پرید و فهمید بلند فک کرده چشمی نازک کرد و گفت: هرچی!

نشست روبه روش و با جدیت گفت: حواست به خودت هست دیگه

تهیونگ ابرو بالا انداخت و گفت: هان؟!

×جذبش نمیشی تهیونگ!

گنگ نگاش کرد و گفت: مگه دست منه؟

چشمای درشت جیمین باعث شدحرفش و درست کنه: برای چی باید جذبش بشم اخه؟

× از اون پسر برای تو شوهر درنمیاد جونگکوک تورو به چشم یه دوست میبینه پس فردا نیای بیخ گوشم ابغوره بگیری حوصله چصناله عشقی ندارم از الان گفته باشم

اخم کرد و گفت:حالا کی گفته من اونو به چشم شوهر میبینم؟

از جاش بلند شد و گفت: فقط بهت هشدار دادم

وقتی جیمین رفت یونگی جاش و گرفت با اشاره به صورت اخموی تهیونگ گفت: باز کن اخماتو.. نگرانته بخاطر خودت میگه



با تقه در اجازه ورود داد وویونگ اومد داخل و مجله ای که اماده شده بود و رو میز گذاشت
*سلام قربان عکسای مجله امادس

سرش و از تو قرداد در اورد و نگاهی به عکسا انداخت  با دقتت برسیش کرد و بعد تایید نهایی رو به وویونگ تحویل داد: خوبه بفرست برای چاپ.. فعلا با تیراژ پایین

وویونگ چشمی گفت و خواست بره اما سرچرخوند و پرسید: قربان.. تهیونگ حالش بهتره؟ نمیاد شرکت؟

جونگکوک با یاداوری تهیونگ وافکار پراکندش راجب اون اخمش و غلیظ تر کرد و گفت: هرموقع احساس کرد حالش بهتره میاد

وویونگ که تو این مدت اخلاق نسبتا خوب جونگکوک و دیده بود لباش و جمع کرد و گفت: بله.. با اجازه

از اتاق رفت بیرون عکسا رو تحویل هونگ جونگ داد:گفت با تیراژ کم 
سان با دیدن قیافه درهمش پرسید: چته؟

با غرغر گفت: جئون باز برج زهرماره تازه داشتم به اخلاق خوبش عادت میکردما

هونگ جونگ خندید و گفت: اثرات نبود تهیونگ هیونگه.. اون بیاد جونگکوک هیونگ خوش اخلاق میشه

sweet compulsionWhere stories live. Discover now