7

2K 262 27
                                    


Me:

چشماش و به سختی باز کرد ساعت گوشیش و چک کردکه بلافاصله چشماش گرد شد چهار ساعت خوابیده بود؟؟ ریلی؟؟

جونگکوک خسته تر از اونی بود که دوش بگیره پس دوش گرفتن و به بعد از خواب موکول کرده بود

دوش کوتاهی گرفت تی شرت گشاد خاکستری با شلوار راحتی مشکی پوشید حوله کوچیکی برداشت تا نم موهاش و بگیره

به سمت اتاق تهیونگ رفت تقه ای زد با نشنیدن جواب اروم درو باز کرد با دیدن پسر که با دست و پای باز روشکم رو تخت افتاده بود و اب دهنش روون بود با خنده سری به نشونه تاسف تکون داد

رو تخت کنارش نشست و شونش و تکون داد
_تهیونگ پاشو

هومی گفت و دهنش و بست.. محکمتر تکونش داد
_پاشو دیگه

سرش و از رو بالش بلند کرد به زور یکی از چشماش و باز کرد

+باشه بابا کتفم جابه جا شد...

سرش و تکون داد تا چتریایی که جلو دیدش و گرفته بودن برن کنار اینبار هر دوتا چشمش و باز کرد
+بیدارم دیگه... خیالت راحت شد

جونگکوک بلند شد دستش و تو جیب شلوار راحتیش کرد و به نشونه اره سرش و تکون داد که با پرتاب بالش از سمت تهیونگ مواجه شد چون دستش تو جیبش بود نتونست به موقع عکس العمل نشون بده و بالش مستقیم رو دماغش فرود اومد

با حرص چشماش و رو هم فشار داد بعد از باز کردنش با تهیونگی که چهار زانو با نیش باز رو تخت نشسته بود مواجه شد متقابلا لبخند خبیثی زد و حوله نم دارو از رو شونش برداشت و با پرتاب مستقیم رو سرش پرت کرد

لبخند تهیونگ جمع شد و با دو انگشت شصتو اشارش حوله رو برداشت و با چندش بهش نگاه کرد و پرتش کرد
+خیلی کثیفی جئون

با پیروزی خندید و گفت: تازه حموم بودم حساس نشو

تهیونگ نیشخندی زد با خودش زمزمه کرد من میخواستم ادم باشم خودت نخواسی

جونگکوک روی کاناپه گوشی بدست منتظره تهیونگ نشسته بود
تهیونگ با دوتا ماگ هات چاکلت بهش پیوست
نیشخندی زد
_اه.. تهیونگ تو واقعا زن زندگی

چشماش و تو حدقه چرخوند
+شانس اوردی رو مود خوبیم جئون

با خنده یکی از ماگا رو برداشت
_این موده خوبته ینی؟

تهیونگ ابرویی بالا انداخت ماگ و برداشت
+تا حدودی

یکم از هات چاکلتش خورد از شدت داغ بودنش اخی گفت و زبونش و در اورد و با دست ازادش مشغول باد زدن زبونش شد

سری به نشونه تاسف تکون داد و پرسید: شام چی میخوری؟؟

سمت جونگکوک چرخید زبونش و سریع برد تو
+پیتزا

sweet compulsionWhere stories live. Discover now